با روضه های حسین(ع) نفس تازه می کنیم
از اول محرم شروع می شود، همه همراه با کاروان حسین(ع) به تکاپو می افتند
مساجد، هیئت ها، تکیه ها، دسته های عزاداری و سینه زنی ...
همگی بر سر زنان و سینه زنان تا ظهر روز عاشورا بی قرارند و در تلاطم، گویی هرچه می کنند، هرچه می گریند، هرچه زااار می زنند و از عمق جان در روضه ها فریاد می کشند گویی این بغض خفته در گلو تمامی ندارد...
هیچ تا به حال به این فکر کرده ای که چرا شام غریبان حتی در تکیه ها و مراسم های روضه و سینه زنی هم خلوت و غریبانه برگزار می شود؟
ظهر روز دهم که می گذرد هیئت ها دیگ ها را می شویند و کنار می گذارند برای 40 روز و شاید هم سال بعد!
می دانی دلیل این تلاطم 10 روزه را که چه می شود کمتر از ساعتی همه آرام می شوند و گویی شهر در خواب می رود؟
آری! شاید دلیل تماااام این ها دل ِ زینب سلام الله علیها است...
10 روز بی قراری، 10 روز در تلاطم ِ حادثه ی ظهر روز دهم. دست خودت نیست، دلت با او می تپد، وقتی بی قرار است گویی دل ِ تمام شهر بی قرار است
و شب دهم! حال دیگر همه چیز تمام شده، آتش خیمه ها خاموش شده، همه ی یاران را کشته اند و زینب(س) مانده است و یتیم های برادر و دل ِ بی قرارش که با دست آرام بخش امامش آرام گشته است
...
شاید اصلا باید عزاداری را تازه از روز دهم آغاز کرد. عزاداری برای کاروان حسین(ع). حسین(ع) و یارانش همگی در چند ساعت جنگیدند و به شهادت رسیدند، اما تازه لحظه ی آغاز ماتم و غم برای زنان و کودکانش رسیده است و این ماتم تمامی ندارد و آنقدر سنگین است که از جایی به بعد دیگر حتی قلب دخترک سه ساله ی حسین(ع) هم تاب نمی آورد و کنج خرابه، بودن با پدر را به لقای دنیا می بخشد...