چگونه مشروعیت یک سیستم سیاسی مبتنی بر مبانی نظری است؟
از دیدگاه اسلام حکومت مشروط و مقید به شریعت است.شریعت است که علاوه بر خط و مشی و تحرک ،هدف و شیوه کار حکومت را روشن میسازد.درواقع این حکومت نیست که در کنار شریعت اهداف قراردادی و مورد تفاهم را پیش میبرد.بلکه حکومت دینی،حکومتی است که از بطن شریعت زاده شده و وجود آن معلول وجود شریعت است.بطوری که در صورت عدم دین،حکومت دینی هم از اعتبار ساقط است.
باید این نکته را در نظر گرفت که زمانی حکومت از قوانین قراردادی فاصله میگیرد و به قوانین پایه و نظری نزدیک میشود که سیاستش عین دیانت و دیانتش عین سیاست باشد.طبق این چهارچوب حاکمان و سیاست آنها در قبال مشروعیت مسئول اند.نه تنها حاکمان بلکه متشرعان نیز در قبال هر ناهنجاری در سیاست مسئول اند.و این مسئولیت چند گانه است.این مسئولیت های متقابل بیانگر آن است که دیانت و سیاست یک نظریه است.که آن را میتوان شریعت نامید.یعنی مسیری که برای رسیدن به زندگی برتر و برپایه مبانی نظری و عقلانی با هدف خودشناسی فردی و اجتماعی برای رسیدن به هدف نهایی که تشکیل جامعه توحیدی باشد. طبق مطالب ذکر شده حکومتی از مشروعیت برخوردار است علی رغم استحکام نظرات سیاسی آن به مبانی نظری و فکری،دارای اعتبار بین المللی باشد.این مسئله روشن است که حکومتی مشروعیت خود را مبتنی بر نظرات و آرای عموم دولت ها میداند که فاقد مبانی نظری و فکری باشد.نظریه سیاست فلاسفه یونان از آنجا که دارای مبانی نظری و فکری بود میتوان آن را نظریه حکومت صاحب مشروعیت دانست.پس مشروعیت را میتوان استحکام یک نظریه سیاسی به مبانی نظری دانست که میتواند با مبانی نظری سایر حکومت ها سنجیده شود و مورد مقبولیت آنها قرار گیرد.یعنی به زبان ساده، در جمع بندی آرا و نظریات عموم حکومت ها درباره یک نظریه یا یک سیستم سیاسی باید مبانی نظری،عقلانی و فلسفی افزوده شود تا بر مبنای آن نظر دهی صورت گیرد.