یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

امام صادق،قوه اندیشه و عقل

امام صادق،قوه اندیشه و عقل

دوران زندگی امام صادق دورانی بود که رویایی به واقعیت پیوست که میتوان آن را یک نمونه بارز از هدفی دانست که پیامبر اکرم در دوران رسالت همیشه به دنبال تحقق آن بودند.در این دوران اندیشمندان بسیاری در دامان اسلام پرورش یافتند که اکنون نظریات آنها اساس و بنای بسیاری از نظریاتی است که دانشمندان معاصر در بسیاری از زمینه های علمی مطرح میکنند.بسیاری از کتب آنها در بزرگترین و معتبر ترین دانشگاه های جهان تدریس میشود.نسخه هایی ترجمه آنها به زبان بین الملل سالهای سال به طول می انجامد.

یکی از مولفه های اصلی دوران زندگی امام صادق را میتوان ترویج اندیشه های فلاسفه یونانی در سرزمین های اسلامی دانست که خود سالها اساس مباحثات جریان های مختلف فکری شمرده میشد.امام صادق علیه السلام نیز به دنبال رسالت پدرانشان فعالیتی را آغاز نمود که به دنبال آن شاگردانی تربیت شدند که در آینده خود رهبران جریان های فکری آن دوران شناخته میشدند و خدمات ارزنده آنها به این جنبش فکری بر تقویت بنیان های علمی نسل بعد آنها افزود.




تاکید امام صادق علیه السلام بعنوان رهبر خط فکری تشیع که یکی از خطوط فکری اصلی در عرصه سیاسی و اجتماعی محسوب میشدند بر دو اساس بندگی و عقلانیت خود گواه بر نگرش روشن ایشان به جامعه ای است که در آینده پرچم دار تولید علم در جهان خواهد شد.

بنا بر باور امام صادق علیه السلام یک تمدن قدرتمند زمانی شکل میگیرد که سلول های این تمدن شناخته شود و همه ابعاد آن در جهت بندگی و تعبد با استمداد از قوه تعقل در حرکت باشد.درواقع باید در تعریف انسانیت به یک اجتماع رسید. انسان دارای دو بعد است و مخلوق خدایی واحد است که همه علوم نزد خداست و خداوند راه دست یابی به آن را به انسان آموخته است.این همان چیزی است که پیش از یک انقلاب عظیم فکری باید به آن دست یافت.از طرفی باید به اجماع رسید که انسان شعاعی از نور خداوند است.درواقع این مسئله انسان را قانع میکند که سرچشمه ای دارد که تنها راه یافتن علم بازگشت به ذات رحمانی اوست.

اگر انسان خدا را سرچشمه علم بداند آنگاه میتواند روح خود را قانع کند که از جسم متفاوت است.پس این میشود که ساعت ها برای یافتن علم تمرکز میکند و شاید حتی مدت ها فراموش کند بدنش به غذا نیاز دارد و از خوردن غذا خود داری کند و میلی به آن نداشته باشد.یا فرض کنید اگر مدام سرش گرم خوردن و لذت بردن باشد فکر او کمتر تقویت میشود و قدرت تفکر از او گرفته میشود.درواقع به همان میزان که نادیده گرفتن معنویت عامل شکست تولید علم است،نادیده گرفتن تعقل نیز مانع اندیشیدن میشود.

. درواقع دراسلام میان علم و اخلاق و عبادت فاصله ای وجود ندارد و همواره بر لزوم آنها تاکید می شود .عبادت بدون علم ستی ایمان به همراه می آورد.از طرفی ایمان بدون اخلاق محقق نمیشود و به دنبال آن اخلاقیات بعد اجتماعی عبادت شمرده میشود.همانگونه که خدمت به مردم عبادت است.

. عالم و دانشمند دراسلام ، انسانی مسئول است و عالم بی اخلاق نقش منفی در جامعه خواهد داشت . این مسئله یکی از محوری ترین اصول تمدن اسلام محسوب می شود .ازاین روست که امام صادق علیه السلام همچون پیامبر برعقلانیت وبهره گیری از آن درکنار معنویت و اخلاق تاکید می کرد . در نگرش ایشان عقل و دین دو همراه همیشگی و جدایی ناپذیر هستند و عالمان ، وارثان پیامبران خوانده می شوند . از دیدگاه امام صادق علیه السلام علم می بایست ، پویا ، اثرگذار و پاسخ گو باشد . به همین جهت است که حوزه علمی آن حضرت ، اختصاص به دانش خاصی نداشت وهمه علوم و فنون در آن تدریس می شد .

حقیقت آن است که جوامع همواره در پویایی به سر میبرند و همانگونه که زمان در گذر است جوامع و فرهنگ ها در حال گذر است و تنها چیزی که کهنه میشود و کهنه شدن آن کل جامعه را تهدید میکند نظام غکری جامعه است.کهنه شدن نظام فکری یک جامعه و عقب ماندگی آن نسبت به جامعه نه تنها موجب عقب افتادگی فکری نمیشود بلکه قادر به هدایت جامعه ای که به سرعت رو به جلو است را ندارد و چه بسا جامعه کنترل خود را از دست بدهد و در یک پرتگاه پایان کار خود را رقم یزند.به همین دلیل است که امام صادق علیه السلام به همه علوم زمان خود احاطه دارند و سایرین را از پرداختن تنها به یک بعد از علم منع میکنند.چرا که جامعه از همه لهاظ در حال حرکت به جلو است و نظام فکری آن نیز از همه نظر باید رو به جلو حرکت کند.

یکی از حرکت های سازمان یافته امام در همین زمینه سیاستی است که ایشان در حلقه های درس خود پیاده نمودند.برای مثال شاگردان خود را تشویق به نقد آثار سایر فلاسفه و حتی آثار گذشتگان میکردند.یا آنها را تشویق میکردند نقد های خود را در قالب نسخه هایی تنظیم کنند.خود ایشان نیز بسیاری از آثار گذشتگان را تفسیر و نقد و برسی میکردند و به شاگردان خود سفارش میکردند که آثار گذشتگان گنجینه ای است که با هر بار برسی آن، علوم جدیدی کشف میشود و چه بسا مطالعه و تفحص در یکی از این آثار منجر به نوشتن صد ها کتاب و باز شدن دریچه ای جدید از علم بر روی انسان شود.