در اندیشه اسلامی،علم آموزی و تهذیب و دینداری یکی از اصول درک توحید به شمار رفته است.در قرآن کریم و روایات اسلامی تهذیب و علم،دو رسالت بزرگ پیامبران بوده است.
آنچه در سالهای ابتدایی انقلاب تا کنون تحت عنوان انقلاب فرهنگی در جریان است، حاصل خطری است که در عرصه تولید علم متوجه حوزه و دانشگاه شده است و خطری که حوزه و دانشگاه را تهدید کند در مدت زمان بسیار کوتاه کل جامعه و نسل را تهدید میکند.خطری که میتواند جامعه را دچار عقب ماندگی فکری کرده و روح تفکر را از جامعه گرفته و تربیت نسل آینده را دچار مشکل سازد.در این راستا تنها کسانی میتوانند این خطر را احساس کنند که استعداد برطرف کردن آن را دارا باشند.نه تنها میتوانند این خطر را رفع کنند بلکه آنها ملزم رفع آن هستند.
اساتید حوزه و دانشگاه و متفکران و نظریه پردازان باید خود را ملزم به تبیین نقشه راهی کنند که در بلند مدت قادر است نسلی تربیت کند که خود را پرچم دار تولید علم در جهان اسلام بداند.نسلی که باید بیندیشند و حقیقت جامعه را دریابند تا بتوانند رهبران و نگهبانان یک انقلاب عظیم فکری باشند که اکنون در جریان است.تنها کسانی مسئولیت تربیت نسل را دارند که این استعداد در آنها نهفته شده است و کانی مسئولیت تربیت شدن دارند که یکی از اعضای جامعه باشند.یعنی دقیقا همان اصل استعداد و مسئولیت.
قشر تحصیل کرده و متفکر جامعه از توان بالقوه ای برخوردار است که میتواند جامعه را در جهت اهداف خود هدایت کرده و نهضت فکری را در جهتی رهبری کند که خودش تعیین میکند.امروزه پرچم داران این نهضت فکری و فرهنگی و رهبران این نهضت اساتید حوزه و دانشگاه هستند که لازم است بدور از تحجر گرایی یا گرایش های روشن فکری یا غربزدگی خود و نسل آینده را آماده تحولات عظیمی در عرصه فکر و فرهنگ نمایند که مهم ترین آن القای تفکر خود باوری و بازگشت به مفاهیم ارزنده اسلام محمدی است که قادر است نسلی را تربیت کند که در قبال کوچکترین مسئله در جامعه احساس مسئولیت داشته باشد.نسلی که علمی را تولید کند که در آینده مبانی جامعه مسلمان را مستحکم و ساختار سیاسی آن را مبرا از فساد و سستی سازد.نسلی که قرار است تربیت شود نسلی است که در آینده همه چیز را در دست خواهد گرفت.از ارکان حکومت گرفته تا همه رهبران علمی و فرهنگی همه بازده یک تربیت خردمندانه از ناحیه اساتید و مدرسان جامعه هستند.در این زمینه باید از همه ابزارهای موجود در جهت تربیت نسل بیشترین استفاده را برد.حوزه و دانشگاه نسلی را تربیت میکند که همه تایین سرنوشت جامعه آینده در دست آنهاست که همه اینها به فضای نشاط علمی و محتوای علمی دانشگاه و حوزه باز میگردد.
در این میان عامل دیگری نیز وجود دارد که این خطر را پر رنگ تر از پیش مینماید.و آن این مسئله است که جامعه ما امروز شبیخون فرهنگی را با تمام وجود حس کرده است.داد و ستد فرهنگی از مرز تعامل فرهنگی گذشته است و به تقلید کورکورانه از فرهنگ بیگانه مبدل شده است که خود به تنهایی قادر است سم مهلک جامعه ایران باشد.البته این یک عامل مقطعی و مداوم است که ممکن است بیش از صد سال طول بکشد که عزم راسخ همه اساتید علمی کشور و حاکمان و کارگزارانی را میطلبد که دل در گرو این تجدید حیات علمی و فرهنگی جامعه مسلمان دارد.این امر محقق نخواهد شد تا زمانی که نسلی تربیت شود که خود باوری و امید در آن شکل گرفته باشد تا بتواند بدون محدودیت در مقابل مسائل جامعه خود مسئول باشد.
امام خمینی رحمت الله علیه در خرداد ماه سال 58 در جمع وزیر فرهنگ و روسای دانشگاهها سخنرانی با محوریت شغل روحانی و دانشگاهی، ایجاد تفرقه بین حوزه و دانشگاه و همچنین نقش فرهنگ در ذلت یا عظمت جامعه داشتند.
ایشان در بخش هایی از این سخنرانی می فرمایند: "روحانیون با دانشگاهى یک مسیر دارند؛ و مسئولیت این دو طایفه از همه طوایف دیگر بیشتر است چنانچه شغلشان شریفتر است براى اینکه با شغل دانشگاهى و روحانى اگر چنانچه به شرایط عمل بشود، انسان درست مى شود. این است که این شغل، شغل انبیا بوده است. تمام انبیا براى آدم درست کردن آمدند؛ و قرآن کتاب آدمسازى است. پس این شغل یک شغل بسیار شریفى است. و مسئولیت بسیار زیاد است؛ براى اینکه در این دو دانشگاه، دانشگاه روحانى و دانشگاه آقایان، در این دانشگاههاست که مقدرات کشور، چیزهایى که باید در کشور درست بشود، منشأ آن این دو دانشگاه است."