تاثیر استهلاک چرخ اتوماسیون بر تعریف انسانیت
انسان روحانیت دارد اما در قوانینش روحانیت نیست انسان عقلانیت دارد اما در قوانینش عقلانیت وجود ندارد.تفکر وجود ندارد.صبر تامل وجود ندارد.ایثار و محبت وجود ندارد.اما جامعه بشری هم ایثار و محبت دارد هم صبر و تامل هم عقلانیت هم تفکر هم معنویت. جامعه غرب جامعه بشریت است و بشر عقل و روح و فکر و وجدان دارد.اما قوانین فکری غرب این اکتیویته را غیر فعال کرده است و جامعه انسانی غرب را در خلایی از عقلانیت فرو برده است.اما آیا انسان همیشه در خواب به سر میبرد.هر انسانی روزی از جهالت و فریب خارج میشود.
به عقیده من جهان آینده صاحب جوامعی خسته است.خسته از اتوماسیون.خسته از کمبود امید به زندگی.کمبود به محبت و عدالت.کمبود از عقلانیت و فکر.اما با این همه سیر آب از فورمالیسم و ماتریالیسم و مادیت گرایی.جامعه ای غرق در لیبرالیسم و آزادی های بی حد و حصر و بی حیایی و فساد و پر است از واژه هایی که خواب آور اند و قادر اند بشریت را تا چند صده در خواب فرو برند.آنقد سیر آب است که باطلاق های ایجاد شده در بستر آن ملتهایی را تحدید میکند که زمامداران آنها فکر میکنند جهان را میتوان با سیراب کردن جوامع از لیبرالیسم فریب داد و اهداف امپریالیسم را بر کرسی تحقق نشاند.میتوان جریان های یک درصدی را حاکم بر ملت قرار داد.آیا انسان حیوان است که بخورد و بخوابد و تفریح کند.خوش بگذراند و مشکلی از دخل و خرج روزمره نداشته باشد.آیا انسان در مکتب غرب آنقد حقیر است که باید بچرد و خوش بگذراند.انسانیت ما نمیگوید انسان نباید در رفاه باشد.مشکلات زندگی عاملی است که گاهی میتواند اعتقادات انسان را تهدید کند.انسانیت ما میگوید انسان بعد روحانی نیز دارد.باید در نظر داشت انسان را نمیتوان با قوانین طبیعی تعریف کرد.قوانین طبیعی قوانین حیوانات است.انسان را نمیتوان با قوانین داروین و دووریس شناخت.انسان را نمیتوان از نسل میمون که یک حیوان بیش نیست دانست.انسانی را که غرب با مبانی علوم تجربی تعریف و تدوین میکند سر انجام روزی در خواهد یافت که موجود دیگری را در مخیله خود ساخته است.موجودی که نه انسان است و نه حیوان . جهان غرب به زودی درخواهد یافت دیگر با علوم تجربی نمیتواند خودش را تعریف کند.دیگر با روانشناسی که متاثر از علوم تجربی است نمیتواند کنشهای خود را روانشناسی کند.سر انجام برای نیاز خود راهی ماثر می اندیشد.برای مثال تاکنون دو جنگ جهانی در دنیا رخ داده است که خصارات زیادی برای جامعه بشری باقی گذاشته است که در هر دو آنها اروپا آغازگر آن بوده است و دخیلان آن کشورهای پیشرفته و فارق شده از انسانیت بوده اند.جنگ همیشه نماد وحشی گری و تخریب و حیوانیت بوده است.در جهانی غرب که ادعای فرهنگ و تمدن میشود چرا باید رفتارهایی رخ دهد که انسانیت را زیر سوال ببرد که نمونه بارز آن را میتوان جنگ جهانی اول و دوم نام برد. خواب و نادانی در عین ناباوری موجب عقب ماندگی فکر خواهد شد.و این عقلانیت بشر است که میرود و بازگشت عقلانیت از دست رفته وابسته به بازگشت حقانیت به محیط تفکر شخصی انسان است.