خلا الگوی مدیریت در جهان اسلام چگونه است؟
با همه مسائلی که گفته شد ،حقیقتی وجود دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت.و آن این است که علیرغم ناسازگار بودن الگوها و سبک های نوظهور غرب،بیشترین تاثیر سبک زندگی بشر امروز و جوامع تاثیر گزار و توسعه یافته اقتباس شده از مشیت غربی گری است.این در حالی است که بسیاری از فرهنگ ها و تمدن ها خود دارای ساختارهایی هستند که حد اقل قادر به اداره جامعه خود میباشند.اما شرایط کنونی چگونه بوجود آمده است؟
از قرن نوزدهم تا کنون الگویی که توانسته است بر جهان چیره شود الگویی مبتنی بر خدا ستیزی یا همهن الگوی سکولاریسم بوده است.اگرچه در ظاهر الگوی لیبرال دموکراسی نقطه تقابل با الگوی سوسیالیسم یا کمونیسم معرفی شد است اما باید در نظر داشت این دو تنها در راه و روش با هم متفاوت اند اما هر دو رهرو یک مقصد هستند.هردو نیز از یک مغذ متولد شده است و آن مغذ بشر است.مغذ بشر سراسر خطا و اشتباهاتی است که نتوانسته است آن ها را کنترل کند.چرا که هموار عقیده توحیدی نداشته و نتوانسته اندیشه ساخته و پرداخته خود را با الگوی توحید و عقل سوق دهد و آن را تنها با عقل حسی تجزیه و تحلیل نموده است.
اما آنچه توانسته است عقیده ملت ها را به انزوا بکشاند و این الگوی مبتنی بر عقل حسی را بر جوامع تحمیل کند شعار هایی نظیر توسعه پایدار،توسعه جوامع عقب افتاده و غیره بود است که ذهن بشر متحجر را هدف گرفته و آن را به کلی شست و شو داده است.
در یک نگاه تاریخی در می یابیم عامل شکست مسلمانان از اندیشه سکولاریسم همان تحجری است که سالها دچارش شده بودند.تحجر و قانع بودن و عدم تلاش برای پیشرفت همگی ناشی از فاصله گرفتن خواص جامعه اسلامی یعنی حاکمان و عوام آنها از معارف و اندیشه های اسلام بوده است.اگر غیر از این بود تمدن اسلامی امروز توسعه یافته تر از تمدن اروپا بود و چه بسا علم از شرق به غرب ترجمه میشد.امروز آنچه موجب تحقیر ملت های مسلمان شده است بی لیاقتی خواص و دانشمندان و رهبران این جوامع بوده است که سالها پیشرفت را در تداوم الگوهای عرب باستان و عرب وحشی بیابان گرد به نظاره نشسته اند و اندیشه پیغمبر خود را کنار گذاشتند و کلام خدا را در قبرستان ها زمزمه کردند.امروز بیش از آن که بخواهیم به دنبال مقصر باشیم و دیکدیگر را متهم کنیم باید نخبگان مسلمان را قانع کنیم که آنچه ناتوانی ما را در برابر الگوی سکولاریسم غرب سبب شده است همان اندیشه تهجر است.گرچه امروز دیگر چنین اندیشه ای در بین نخبگان وجود ندارد و آنچه ذهن نخبگان را آشفته کرده الگوهای تلفیقی اسلام و سکولاریسم یا همان اسلام امریکایی است.اما اسلام امریکایی درواقع همان گرگی است در پوستین میش ها که هر لحظه جامعه را تهدید میکند.
شرایط سیاسی ملتهای اسلامی و بحران های جاری همگی نوید بخش صبح تازه ای در اندیشه نخبگان سیاسی و علمی جهان اسلام در جهت تدوین معارف و اندیشه های اسلام و قرآن و پیامبر است که منجر به قیام جهانی و یک انقلاب تاریخی خواهد شد که همچون انقلاب صنعتی،شرق را متحول کرد.