تحجر و غرب زدگی دو عامل بر سر راه تکوین نقشه راه انقلاب فرهنگی که حوزه و دانشگاه با آن روبرو است
در جامعه کنونی ایران حوزه و دانشگاه بعنوان دو بال علمی کشور شناخته میشوند.تعامل حوزه و دانشگاه از طرفی و رقابت علمی حوزه و دانشگاه از طرف دیگر امری است که میتواند موجب تکامل انقلاب فرهنگی باشد.آنچه میتواند در این راه مهم باشد پذیرش لزوم با هم بودن از ناحیه دو طرف حوزه و دانشگاه است که در اندیشه امام خمینی رحمت الله علیه به درستی دیده میشود.
علاوه بر این ها ولی فقیه در نظام اسلامی مسوولیت مغذ متفکر و رهبر این نهضت علمی شناخته میشود که وظیفه دارد جامعه علمی کشور را به سمتی که مصلحت در آن است سوق دهد.امام خمینی رحمت الله علیه در دوران حیات خویش،با استفاده از قدرت رهبری کاریزماتیک خود توانستند ضمن ایجاد یک همگرایی عمیق میان حوزه و دانشگاه روابط مستحکمی بر قرار سازند که تا به امروز از هم نگسسته است.اندیشه ایشان بود که موجب شد حوزه از حالت تحجر گرایی خارج شود و دانشگاه راه علمی خود را پیدا کند.پیشرفت های امروز و آینده نیز بدون شک معلول همین پیوند از هم نا گسستنی است.
اولین قدم حوزه و دانشگاه بعنوان دو نهاد علمی کشور در تحقق انقلاب فرهنگی،شناسایی موانع و مشکلات بر سر راه تحقق این آرمان است.اولین مشکل بر سر راه تولید علم عامل تحجر گرایی است که غالب کشورهای در حال توسعه با آن روبرو هستند.با آن که جامعه علمی کشور تا حدود بسیار زیادی این مانع را برطرف کرده اما لازم است توضیحاتی در این خصوص داده شود.برخورد خشک و سرد با علم و دانش جدید نشان از در هم گره خوردن و گمراهی عقاید دینی است که در همه دوره ها شاخه ای از جهالت کهن محسوب میشده است.برای مثال نمونه آن را میتوانید در تحجر گرایی قرون وسطایی خلاصه نمود.در دوران قرون وسطا عقاید خشک و برداشت های ناروا از دین و انحراف توده ها موجب شد که اساس عقیده مورد هدف جامعه علمی قرار بگیرد و تفکرات الهی مانع بر سر راه تحقق علم معرفی شود در شرق نیز از دین بعنوان تریاک توده ها یاد شد.
آنچه موجب خشکی عقاید دین و به اصطلاح قرون وسایی شدن میشود همان مسئله سنت گرایی است که پیش از این اشاره شد.قبلا گفتیم آنچه موجب عقب ماندگی دین میشود سنت ها و آداب و رسومی هستند که بر خلاف دین هیچگاه پویا نبوده و نیستند و تنیدن آنها پایه و اساس دین موجب بروز تفکرات قرون وسطایی میشود.عقاید سنتی و قدیمی و آداب و رسوم قومی مثل برخی مراسمات عذاداری یا تعزیه ها و معرکه ها که در قالب دین ارائه میشوند همگی بزرگترین خطر بر سر راه دین الهی و فقه پویای اسلام قرار میگیرد و تفکر قرون وسطایی بوجود می آید.در مثالی دیگر باید بیان کنیم پرهیز از دخالت در مباحث سیاسی که تا قبل از دهه 40 در حوزه رایج بود یک تفکر قرون وسطایی بود که نمونه آن در تضاد و تقابل میان حوزه و دانشگاه مشاهده میشد.بنابر این پرهیز از گرایش به سنت ها و اداب و رسوم و عقاید پوسیده میتواند موجب شکست یک نهضت علمی شود.اما راه علاج این درد اجتماعی چیست؟روش پرهیز از تحجر گرایی را امام خمینی رحمت الله علیه به همه ما آموخت و آن تنها و تنها اتحاد حوزه و دانشگاه و تعامل علمی این دو نهاد با یکدیگر است که موجب دوری جامعه علمی از تحجر و نزاع میگردد.
دومین عامل که سد راه تحقق یک انقلاب فرهنگی است غرب زدگی و ناتوانی در برابر اندیشه غرب مدرن است.اما پیش از آن باید پذیرفت مدرن شدن تنها راه تداوم حیات و گسترش و قدرتمند شدن یک نهضت علمی است.چرا که در غیر این صورت اندیشه ها فاسد میشوند و مغذ ها میپوسند و گذر زمان همه را نابود میکند.بار ها گفته ایم نظام مادی سلطه به دنبال تسلط بر منابع مادی و فکری ملت هاست و تاریخ تاکنون این را ثابت کرده است.این نظام مادی از آنجا که اندیشه های اصیل دینی را مانع تحقق ارزو های خود میداند در تلاش است تا به واسطه خارج کردن دین از صحنه یا تحریف دین به گونه ای که آسیبی به دنیا و سلطنت مادی آنها نزند ،اهداف خود را دنبال کنند.در این راه مغذ ملتها شست و شو داده میشود و این باور شکل میگیرد عده ای خیرخواه بشر هستند در صورتی که حقیقت امری ثابت است و استعمار یک حقیقت ثابت است که هیچگاه از جهان مادی رخت بر نمیبندد مگر زمانی خدا و دین خدا حکومت کند.چرا که دین خدا با استعمار رابطه ای ندارد و دقیقا همان چیزی است که جهان سلطه از آن بیزار است.
مسئله مهم آن است که اسلام با مدرنیسم افسار گسیخته رابطه ای نداشته و ندارد.اما مدرنیسم در چهارچوب انسانیت یکی از برترین آرزوهای اولیای دین و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در حوزه اجتماعی و مدنیت بوده است.کما اینکه مشابه آن را در دوران طلایی اسلامی داشته ایم که مفصل در خصوص آن توضیح داده شده است.فرهنگ غرب نیز محاسنی دارد که لازم است از دستاورد های آن اقتباس صورت گیرد اما این به معنای تقلید در برخی الگوها نیست چرا که تقلید و گزینش دو امر مختلف و بسیار متفاوت از یکدیگر هستند.از قدیم ،فرهنگ ها با یکدیگر تعامل داشته اند و برخی مفاهیم را از یکدیگر اقتباس کرده اند.مثل اقتباس مهمانی و دید و بازدید و شیوه دست دادن یا مصافحه کردن مسیحیان از مسلمانان که امروز جزوی از فرهنگ مردم اروپا محسوب میشود.امروز وقتی به نحوه زندگی ردم جهان از جمله مردم کشور ما مینگریم بطور کاملا شفاف وجود بسیاری از مفاهیم و رفتار های فرهنگ غرب را مشاهده میکنیم.تزریق فرهنگ مدرنیسم افسارگسسته در فرهنگ جامعه ایران میتواند به مرور موجب تغییر رفتار اجتماعی شود.از این رو جامعه علمی کشور موظف است جهت تحقق انقلاب فرهنگی این فرهنگ و علم را به تعدیل برساند که راه آن در اتحاد حوزه و دانشگاه است.تعامل این دو نهاد علمی همانگونه که موجب دوری حوزه از تحجر میشود موجب دوری دانشگاه از غربزدگی خواهد شد.این وظیفه محققان و صاحب نظران هر دو نهاد است که با گزینش فرهنگ صحیح از میان فرهنگ سایر تمدن ها و مخصوصا فرهنگ مدرنیسم زمینه رشد و بالندگی جامعه را فراهم کنند و رهبران اجتماعات و توده های مردم باشند تا در آینده شاهد تحقق یک انقلاب عظیم فرهنگی باشیم.