هیچ دینداری نیست که در جست و جوی راهی برای احیای عظمت و شکوه و معنویت دین خود در عرصه اجتماعی بناشد و پیروزی دین خود را در نبرد با سایر نظام ها نبیند و دنبال نکند.ادیانی که امروز چیزی جز نام از آنها باقی نیست یا حتی به کل فراموش شده اند چه بسا روزی در پی گسترش عظمت و شکوه خود در سراسر جهان بوده اند و شاید هم موفق بوده اند.اما بالاخره دوران گوشه نشینی و ازمهلال آنها سر رسیده و سرنوشت به دست زمانه داده اند.تا آنجچه قرار بوده پیش آید بر آنان روا داشته شود.
در این راستا دیندارانی هم بوده اند که در راه گسترش دین خ.ود همه جانبه تلاش کردند و به دفاع پرداختند.حتی اگر دین آنها راه غلطی را میپیمود،اما به خاطر اندیشه خود به دفاع پرداختند و در این راستا به موفقیت هایی نیز دست یافتند.
یکی از آفات دین ،دنیا دارانی بوده اند که در برابر دین دارانی قد علم کردند که توان دفاع از دین خود را نداشتند.دنیا دارانی که اندیشه دین داران را مانع رسیدن به اهداف دنیایی خود میدانستند،به نوعی سعی کردند که اندیشه آنها را تحریف کنند یا به گونه ای تغییر دهند که ابعاد آن با دنیای دنیاپرستان تقابلی نداشته باشد.ابنگونه است که نظریه حدایی دین از سیاست مطرح میشود تا هم دین داران به دین خود باشند و دنیا داران هم به دنیای خود دلخوش باشند.این یک بعد قضیه بود.اما الان سراغ بعد بعدی میرویم.
بعد بعدی قضیه این است که شاهد آن هستیم دنیا پرستانی که قدرت در دستان آنهاست ،حقیقت دین را مخفی میکنند و عموم دین را در اختیار جامعه قرار نمیدهند.اینگونه است که گروه هایی حامیان دین میشوند که هرکدام اندیشه ای دارند.با آن که همه طرفدار دین هستند اما در آن دچار اختلاف با یکدیگر هستند.دلیل آن هم این است که هر کدام گوشه ای از دین را انتخاب میکنند و فقط به آن عمل میکنند.در این میان حقیقت دین مخفی می ماند.
شاید سیاستی که گفته شد برای شما آشنا باشد.این همان سیاست معروف انگلستان است که شعار میدهد اختلاف بینداز و حکومت کن.چند گونی ایدئولوژی ها در باب دین موجبات شکست دین داران را فراهم می آورد و دنیا داران خرسند تر همیشه دنیای شیرین خود را میسازند.
البته نکته ای که باید به ان توجه شود جریان های فکری است که در این راستا ایجاد میشود تا از قدرت جریانهای دینی بکاهند.نظریات آنها غالبا در جهت پرده کشیدن بر حقیقت دین است.
به مرور زمان سوالات گوناگونی از دین پرسیده میشود که پاسخگوی آن تنها حقیقت دین است.نه صرفا یک مکتب خاص.وقتی حقیقت دین پوشیده باشد،شریعت قادر به پاسخگویی به نیازهای زمان نیست و ناتوانی و عجز دین در راستای پاسخگویی به سوالات زمینه نابودی آن را فراهم میکند.
تهجر گرایی عاملی است که موجب برداشت نسبی از دین میشود و حقیقت دین را مخفی میکند.اندیشه ها باید مطابق زمان و نیازهای جدید پیش بروند.مغذها باید بکار بیفتند تا حقیقت دین زنده بماند.یکی از اصلی ترین راه کارها برای از تهجر،پرهیز از عاملی است که با دین غیر متهجر گره خورده است.آداب و رسوم قدیمی ملتها عامل عقب افتادگی دین است.آداب و رسوم هستند که با حقیقت دین گره خورده اند و مانند علف هرز مانع از رشد دین شده اند.دینی که باید پویا باشد تا زنده بماند.دین داران دلسوز باید زمینه را فراهم کنند تا آداب و رسوم متهجرانه که با دین سخت گره خورده است،گره خود را گسسته سازد و دین را در دنیا اندیشه پویا رها سازد تا خود به راه خود ادامه دهد.تنها در این صورتاست که دین در همه عرصه ها ظهوری موثر خواهد داشت.