
نامه های بدون مرز/نگاهی بر شباهت ها و تفاوت های دو نامه بدون مرز
مدتی پیش رهبر جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العضمی امام خامنه ای طی نامه ای به جوانان اروپا بار دیگر به جهانی بودن اندیشه اسلام تاکید کردند که این مسئله بازتاب گسترده ای در رسانه ها از خود نشان داد.این نامه را میتوان دومین نامه ای دانست که از مرزهای ایران خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد.
اولین نامه ای که از مرزهای جغرافیایی و اجتماعی ایران خارج شد و اندیشه مبارک اسلام را با همه ابعاد فلسفی اش بیان نمود به قلم مبارک امام خمینی رحمت الله علیه نگارش یافت.این نامه که به گورباچوف آخرین رهبر شوروی نوشته شد،در تاریخ بشریت ماند تا خبر از آفاق بلند اندیشه بت شکن انقلاب دهد و حقیقت انقلاب اسلامی را به زبان فصیح تاریخ محیای عام و خاص سازد.این نامه به گونه بود که امام خمینی شکستن استخوان های کمونیسم را در جهان به گورباچوف یاد آور شد.ایشان که در شرایط دو قطبی جهان ندای نه شرقی نه غربی سرداده بود با این اقدام در پی این برآمد تا با یک حرکت تاریخی مسائلی را مطرح نماید که تا بشریت زنده است در کتب تاریخی خواهد ماند و نسل های بشر به یقین از این نامه الهام خواهند گرفت.امام خمینی در این نامه به گورباچوف یاد آور میشود که آنچه شوروی را در پرتگاه قرار داده است و در آینده موجب نابودی آن میشود عدم آزادی و مسائل اقتصادی نیست بلکه عدم اعتقاد به خداوند است.ایشان در این نامه،عدم اعتقاد به خداوند متعال را عامل مشترک بین قطب غرب و قطب شرق میداند با با حداکثر استفاده از شکاف میان قطب غرب و قطب شرق،جهان غرب را فرسوده میداند که در نهایت نابود میشود چون به خداوند معتقد نیست.امام به این شیوه سعی در اعلام ازمحلال نظام کمونیسم داشته و خواسته اند بگویند هرکسی از کمونیسم جدا شود و به توحید روی اورد به گور نخواهد رفت.این حرکت امام خمینی نوعی حرکت تاریخی بود که موجب مطرح شدن فلسفه اسلامی در روح این نامه گردید.فلسفه اسلامی در کالبد مفاهیم معنوی و انسانی در این نامه به چشم میخورد از این رو این نامه را نمیتوان کاملا سیاسی دانست.بلکه تنها بخشی از این نامه سیاسی است و اغلب آن فلسفی و اعتقادی است یعنی همان چیزی که کومنیسم از آن بیزار است.
امام خمینی رحمت الله علیه در بخش دیگری از نامه خود به آخرین رهبر شوروی این مسئله را بیان میکند که رهبران کمونیسم باید در علم توحید جست و جو کنند و بدون غرض به یافتن حقیقت بپردازند و تنها در این صورت است که حقیقت را خواهند دانست.به عقیده ایشان کسی که مستقیما در دین تحقیق کند به یقین به سمت جهان بینی توحیدی و معنوی سوق داده خواهد شد.
به عقیده ایشان تفاوت قطب غرب و قطب شرق تنها در کالبد آنهاست.چرا که کالبد شرق به صراحت اعلام میدارد که خدایی در پهنه جهان فرمانروایی ندارد و آنچه فرمانرواست فقط انسان است.اما کالبد غرب این عقیده را آشکار نمیسازد هرچند در درون بر این عقیده استوار است.به عقیده امام خمینی چرخش کمونیسم به اسلام بسیار سهل تر از چرخش قطب ریاکار غرب است.چرا که قطب شرق صدای شکستن استخوان های خود را احساس کرده است و از این نظر چندین قدم جلوتر از قطب سرمایه داری قرار دارد.این مسئله مهم ترین دلیل امام خمینی از نگارش این نامه به گورباچوف به شمار می آید.
نامه ای که از طرف رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای خطاب به جوانان اروپایی نوشته شد،گویای فضای غبار آلودی است که دشمنان بر پا کرده اند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند.آنچه در روح این نامه موج میزند معرفی جهانی است که در آن معنویت نیز در کنار مادیت ارضا میشود بدون این که فرهنگ حیوانات بر این جهان حاکم باشد.جهانی که نسل آینده بشریت باید بسازند جهانی است که بوی کمال بدهد نه بوی نقصان.اما همه آنچه در روح نامه حضرت امام خمینی به گرباچوف گفته شد در نامه رهبر انقلاب به چشم میخورد اما نکته حائز اهمیت این مسئله است که چگونه میشود که رهبر انقلاب سیاسیون اروپا را مورد خطاب قرار نمیدهد و تنها با جوانان اروپایی مستقیما صحبت میکند؟ایشان در بخشی از نامه خود چنین مینویسند: در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند
گویا رهبر انقلاب بر این باور هستند که در این برهه زمانی نگارش نامه خطاب به رهبران جهان بی فایده است چرا که سیاسیون قادر اند چون گذشته جوانان را در ناآگاهی و جهل نگاه دارند.و سیرت پاک و بیدار جوانان را به منجلاب فساد و بی خبری سوق دهند.
میتوان در یک جمله نامه رهبر معظم انقلاب را مقدمه ای در جهت گسترش اسلام ناب در سراسر جهان و تلاشی ارزنده در جهت ساخت بستر اساسی برای زمان طلوع دوباره خورشید اسلام دانست .