سلام علیکم
جناب آقای حجاریان
میخواهم جدای از گرایشات سیاسی این نامه را برای شما بنویسم.این نامه در جواب سخنانی است که از طرف روزنامه اعتماد به شما نسبت داده شده است.این بار نمیخواهم بگویم از شما بعید است یا بگویم این انتظار از شما نمیرفت.
بالاخره شما تئوریسین یک جریان هستید.یک مغذ در یک بدن.سخن گفتن شما از لیبرالیسم و عدالت متفاوت ،چیز غریبی برایم نیست.این هم سخنی است اندیشمندانه اما خارج از عرف اندیشه عمومی که ممکن است طرفدارانی اندک در دانشگاه و در میان جامعه به اصطلاح روشنفکر غرب زده ی فرنگ دیده یا نده ی ایران پیدا کند.من فکر میکنم اندیشه لیبرالیسم اسلامی یا اسلام لیبرال یا همان تعریفی که شما و دوستانتان از لیبرالیسم ارائه میدهید،جایی را در جامعه به خود اختصاص نخواهد داد.همانگونه که تاکنون ان جی او های شما نتوانسته اند ان جی او باشند.
آقای حجاریان
اینجا حرف از اصلاحات نیست.اینجا حرف از جریان فکری است که شما رهبری میکنید.لازم به ذکر است که اصلاحات بالاخره راه خود را پیدا خواهد کرد و به دور از تصور بدخواهان و سنگ اندازان،به این نقطه مطلوب خواهد رسید.
در آینده شاهد آن خواهیم بود که هیچ تئوریسینی از این حزب در زندان به سر نبرد.جایی که دیگر روزنامه ای از این جریان مهر توقیف نخورد و نامزدی از این جریان رد صلاحیت نشود.
آقای حجاریان!!آیا به نظر شما این مسئله صحیح است که اصلاحات برای بقای خود،تغییر فکر بدهد؟چرا شما به جای این که حزبتان را تصفیه کنید،میخواهید آن را تغییر بدهید؟چرا به جای آن که مسئله را حل کنید میخواهید صورت مسئله را تغییر دهید؟آیا وقت آن نشده است که کسانی را که در جبهه اصلاحات اردو زده اند و مدام فضای داخل حزب را به آتش میکشند را از این اردوگاه ترد کنید؟نه تنها شما بلکه همه تئوریسین های این حزب باید به تصفیه این گروه بپردازند.یک شمشیر باید سرد و گرم بچشد و پتک ها بر سرش کوبیده شود تا برنده شود.برای طلا شدن باید ذوب شد تا به درجه اخلاص رسید.
آقای حجاریان!شاید شما هم یک عنصر زاید و ناخالص اصلاحات باشید.آیا کسی که در اردوگاه شما نباشد اصلاح طلب نیست؟اگر کواکبیان با شما هم عقیده نباشد یک اصلاح طلب واقعی نیست؟آیا شما یک اصلاح طلب واقعی هستید؟اصلا یک سوال:اصلاحات یعنی چه؟مگر میشود در یک حزب،چند نفر دعوی رهبری کنند؟آیا با وجود این اختلاف و چند دستگی،شما هنوز به فکر تاسیس ان جی او ها هستید؟به نظر شما تاسیس موسسات مردم نهاد متعدد، اختلاف را بیشتر نمیکند؟
امروز به این باور رسیده ام برخی عناصر کلیدی جریان به اصطلاح چپ که روزی معتقد به سکولاریسم بود و سپس به مجاهدین انقلاب اسلامی پیوست،امروز خزنده وار اقدام به ریکاوری اطلاعات از دست رفته خود کرده است.این روند بازگردانی نیز از مغذهای متفکر جربان چپ آغاز شده است و در آینده به دانشگاه راه خواهد یافت.
آقای حجاریان،من مقاله ولایت فقیه و سلطانیسم شما را خوانده ام.اصلاحیه آن را هم مطالعه کرده ام.اندیشه دموکراتیزه شدن شما را کمتر کسی مطالعه نکرده است.همه میدانند شما بر ساواکی شدن وزارت اطلاعات اسرار ورزیده اید.نظریات شما در باب سکولاریسم نیز ورد زبان و اندیشه مردم است.به نظر شما لیبرالیسم و سکولاریسم چه مقدار با هم متفاوت هستند؟آیا این تفاوت به گونه ای است که شما و دوستانتان حرف از تخلیط لیبرالیسم و اسلام بزنید؟آیا این فاصله به گونه ای است که شما از طرفی سکولاریسم را نفی کنید و از طرف دیگر خود را لیبرالیسم مسلمان بخوانید؟حقیقت آن است که باور این مسئله که شما منکر سکولاریسم بوده باشید برای من بسیار سخت است.
آقای حجاریان،یکی از دوستان شما،چریک پیر مجاهدین،نظریه پرداز دوم خردادی و عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب که اکنون در حبس به سر میبرد و از ذکر نامش در این نامه پرهیز میکنم،اندیشه ای را ابراز نمود که در ذهن شما پرورش یافته بود.او نیز به همان اندازه که شما در محاسباتتان اشتباه کردید،اشتباه کرد.او نیز همچون شما ابراز پشیمانی کرد.شما خود را سلمان فارسی خواندید و مورد عفو دادگاه قرار گرفتید و او اکنون در زندان به سر میبرد.شما از طرف دادگاه بخشیده شدید و خود را سلمان خطاب کردید.کسی که ادیان مختلف و اندیشه ها و مکاتب مختلف را آزموده است و اکنون به راه راست هدایت شده است که طبیعتا باید در پیشگاه خداوند متعال نیز توبه کرده باشید که امیدوارم این توبه مقبول واقع شده باشد.
هر نامه ای دو سر دارد.سر اول آن مقدمه است که مستلزم یک نتیجه گیری است.اما در این نامه جایی برای مقدمه،تعبیه نشده است.پس بدون نتیجه و صرفا با یک سوال به آن پایان میدهیم.
اما سوال من این است که اندیشه ای که شما به آن رسیده اید و سوگند خورده اید که به رای دادگاه ملتزم باشید و از آن پس همچون سلمان بر این اندیشه استوار باشید،مکتب لیبرالیسم است؟که اگر چنین باشد...
والسلام علیکم و رحمه الله