یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

نظری بر ترد اندیشه میرزا ملکم خان/ترد نظریه تشابه نهضت مشروطه به انقلاب کبیر فرانسه

آنچه در کتب تاریخی نوشته منورالفکران مشروطه و سیاسیون آن زمان و در روزنامه ها و فکاهیات سیاسی قرن نوزده به چشم میخورد گویای شباهتی میان نهضت مشروطه و انقلاب کبیر فرانسه است.گویا عمده متجددان آن دوران به نوعی قصد تراشیدن شباهت میان این دو انقلاب را داشته اند هرچند چندان موفقیتی در آن بدست نیاورده اند.برخی نظیر میرزا ملکم خان،این نهضت را برگرفته از انقلاب کبیر فرانسه میداند در حالی که وابستگان احزاب کارگری و وابستگان به روسیه این نهضت را ادامه انقلاب اکتبر روسیه میدانند که البته آن هم چندان نمیتواند مورد قبول باشد.

تفاوت های بنیادین انقلاب کبیر فرانسه با نهضت مشروطه ایران را در سه مورد اصلی تدوین نموده ایم که عبارت اند از:

1-بنیاد گرایی:نهضت مشروطه،قیامی بود که اولین آتش آن بوسیله فتوای مرجعیت شیعه مبنی بر تحریم توتون و تنباکو افروخته شد و در جریان آن نیز روحانیت نقشی برجسته ایفا نمود و اصل و اساس و شالوده شکل گیری آن،بر مبنای متشرعان جامعه و بازاریان بوده است.اما از آنجا که محتوای فکر سیاسی جامعه آخوندی ایران در آن عصر را به شکلی منفعل تراشیده بود را باید تفکر اصیل سکولاریسم دانست.این انقلاب به پیروزی رسید و پس از گذراندن فراز و نشیب ها سرانجام بواسطه منورالفکرها به مصادره رفت و پس از شکست های پیاپی با استبداد صغیر روبرو شد.این در حالی است که شالوده فکری رهبران انقلاب فرانسه را خواسته های توده های مردم شکل دادند و در همین راستا ارزشهای جدیدی شکل گرفت و فکری بنیادین متولد شد.


2-نقش توده ها و روحانیون:مشروطیت در حالی به وقوع پیوست که هنوز درک سیاسی از ماهیت پلید رژیم سلطنتی در میان توده های مردم شکل نگرفته بود و همانطور که گفته شد روحانیون نیز انگیزه چندانی برای نظریه پردازی سیاسی و تخلیط سیاست و دیانت نداشتند و حتی به مقابله مخالفین منور الفکرها برخواستند.اندیشه میرزا ملکم خان نیز به گونه ای شکل گرفته است که گویا روحانیون باید در خدمت روشنفکران باشند یا این که خودشان منورالفکر شوند.میرزا ملکم خان متجددین را شایستگان حکومت بر مردم میداند که البته با توجه به شرایط فکری حاکم بر جامعه آخوندی آن دوران ،چندان نقدی نمیتوان به این دیدگاه وارد آورد.در خصوص نقش توده ها هم باید بگوییم،کسانی که در تثبیت مشروطه نقشی موثر ایفا نمودند،و مشروطیت را از چنگال استبداد صغیر خارج کردند،توده ها و روحانیون و رهبران جامعه نبودند بلکه تنها مشروطه چیانی بودند که توانستند تهران را به تصرف خود در آورند و با شکستن دیوار استبداد،نظام مشروطه تثبیت نمایند.البته اینها هیچکدام به منزله تخریب وجهه انقلاب مشروطه نیست چرا که این نهضت راهی را باید میپیمود تا به آنچه بر آن مسئول شده بود واقف آید و مرزها و حصارهای تجدد را در هم شکند و به درجه ای برسد که آحاد ملت را متقاعد سازد تا در راه دموکراسی مطابق با ارزشهای جامعه قدم بردارند.بنابر این انقلاب مشروطه در قرن نوزدهم شکل گرفت اما نه با همراهی توده های مردم.همه اینها در حالی است که انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب توده های مردمان آزادیخواه و رنج دیده بود نه صرفا گروه های خاصی با عناوین مشروطه چی یا معترض

3-سومین تفاوت انقلاب مشروطه با انقلب کبیر فرانسه را میتوان در روند پیروزی آنها دانست.انقلاب کبیر فرانسه انقلابی برخاسته از اندیشه ناب مردمی و فریاد آزادی خواهانی است که ندای استقلال سر داده اند و در راه تحقق آن بدون سلاح در کوچه و خیابان های همه شهرهای فرانسه کشته شدند.انقلاب کبیر،انقلاب همه ملت فرانسه بود نه صرفا چند شهر خاص.اما انقلابی که در قرن نوزدهم در ایران تحت عنوان انقلاب مشروطه بوقوع پیوست،نهضتی بود که به نوعی با رهبری انگلستان جریان پیدا کرد تا حکومت وابسته به تزارهای روس را به سرنگونی بکشاند.در آن روزها،ایران صحنه رقابت های میان ابرقدرتها شده بود نه صحنه دادخواهی.پیروزی نهضت،ایران را به یکی از بزرگترین وابستگان به انگلستان تبدیل نمود و به نظر من پیروزی مشروطه خواهان صرفا یک نوع انتقال قدرت بوده و نمیتوان عنوان انقلاب را بر آن شایسته دانست.آنچه پس از استبداد صغیر روی داد چندان جایی برای بالیدن و افتخار کردن بر جای نمیگذارد چرا که اجنبی گرایی روشنفکران حاکم بر توده های مردم و رهبری انگستان عوامل اصلی حرکت این جریان بود.مشروطه خواهان انقلابی را بنیان نهادند که شریعت در هیچ جای آن گنجانده نشد و شعور توده های ملت بنیادگرای شیعه مورد حقارت مشروطه خواهان قرار گرفت و این در حالی است که ملت همچنان نسبت به سرنوشت خود بی تفاوت بود.با این همه باید یاد آور شد که انقلاب کبیر فرانسه،انقلابی همه جانبه در جهت تولید علم و تقویت فکر شمرده میشود اما نهضت مشروطه ایران تنها به ترجمه تفکرات و علوم زاییده غرب بسنده کرده است و فکری را بنیانگذاری نکرده که همه این مسایل را باید ناشی از اجنبی گرایی متجددان آن دوران دانست.آنچه در خصوص شباهت های این دو انقلاب از زبان میرزا ملکم خان گفته میشود میتواند نوعی دروغ پردازی و فریب و در خوشبینانه ترین حالت یک بزرگنمایی بوده باشد.چرا که مقایسه انقلاب فرانسه با نهضت مشروطیت ظلمی بزرگ به همه مبادی فکری و معنوی و اجتماعی انقلاب کبیر است.حتی اگر بر زبان منورالفکری چون میرزا ملکم خان جاری شده باشد.