مقاله/تحلیل رویکرد داخلی امریکا در مذاکره با ایران
بنا به آنچه میان ایران و 5+1 منعقد شده است یک دوره هفت ماهه برای رسیدن به توافق جامع تعیین شده که بنا بر این تمدید،گام نخست و ضرب العجل رسمی تا ماه مارس در نظر گرفته شده است و اکنون در شرایط حساس آن به سر میبریم.
به اعتراف بسیاری از دولت های غربی ایران عزم راسخ برای تحقق تفاهم و رسیدن به راه حل جامع را از خود نشان داده است.اما بنا به رفتار خاصی که غربی ها از خود بروز داده اند،اینطور به نظر میرسد که گویا آنها خواستار عدم لغو تحریم ها هستند و خواهان فرصتی هستند که در صورت لزوم بتوانند تحریم ها را به حالت پیش از قرارداد باز گردانند.با آنکه 47 سناتور امریکایی در نامه ای به رهبران ایران اعلام کردند که هر توافقی میان ایران و امریکا تنها تا پایان ریاست جمهوری باراک اوباما معتبر خواهد بود اما من فکر میکنم چه جمهوریخواه و چه دموکرات به این درک رسیده اند که فشار بر ایران نتیجه ای در بر نداشته است و باید با ایران بر سر میز مذاکره نشست.
باید گفت همه این رقابت ها و تخاصم میان کنگره و سنا و دولت در نظام سیاسی ایالات متحده تنها برایرقابت های جناحی است و امریکایی ها سعی دارند مسائل و اختلافات داخلی خود را در روند مذاکرات دخیل کنند و به نوعی ایران را بازیچه رقابت های گروهی و منافع حزبی خود قرار دهند.در یخشی از نامه سناتورهای امریکایی به رهبران ایران جمله ای قابل تامل را مشاهده کردم.در آن نوشته شده بود که بنا به قانون اساسی امریکا چنانچه معاهده ای را کنگره به تصویب نرساند و نه تنها دولت آن را به اجرا در آورد دولت بعدی ملزم به رعایت آن نیست بلکه باید آن را باطل کند یا به رای کنگره بگذارد تا قابل اجرا باشد.
با این که به نظر میرسد امریکایی ها به این درک سیاسی نسبت به ایران رسیده باشند اما از این بند از قانون اساسی امریکا نمیتوان گذار کرد چرا که مسئله ای است که علیرغم نگاه مثبت ما میتواند در آینده مشکلات فراوانی را در جهت عمل به توافق احتمالی به وجود آورد.فشار از ناحیه لابی های سرمایه داری و صهیونیستی بر کنگره و سنا به حدی است که توانسته است پای آنها را هم به میز مذاکره بکشاند و به نوعی آنها را هم دخیل در روند مذاکرات کند.به نظر من این که بگوییم در امریکا و ایران تند رو هایی هستند که در روند مذاکرات خدشه ایجاد میکنند حرف غلطی است.
اولا در ایران تند روها جایی برای اظهار نظر ندارند و آنهایی که تند رو خوانده میشوند همان جمعیت به اصطلاح دلواپس از میان طیف سیاسیون و مذهبیون هستند که البته نه تنها خدشه ای بر روند مذاکرات ایجاد نکرده اند بلکه به برکت سفارشات حکیمانه رهبر معظم انقلاب پشتوانه ی مذاکره کنندگان هسته ای ایران بوده اند و به نوعی میتوان آنها را احرم فشار بر سر امریکا در مذاکرات دانست.اما در امریکا نیز عده ای مخالف روابط با ایران هستند که من بعید میدانم آنها واقعا مخالف توافق هسته ای بوده باشند.به نظر میرسد به جای آنکه آنها را تند رو بنامیم بهتر است آنها را منفعت طلبانی بدانیم که مخالفتشان با دولت برای رقابت به جهت کسب امتیاز توافق هسته ای با ایران بوده باشد.چرا که دولت بهدی امریکا قطعا جمهوری خواه خواهد بود و کسب این امتیاز برای دولت بعدی به منزله اولین موفقیت جمهوری خواهان در زمینه دیپلماسی خواهد بود.
باید دانست آنچه اهمیت دارد تنها مسئله هسته ای نیست.اوباما به پیروزی برسد یا نرسد دولت بعدی ایالات متحده جمهوری خواه خواهد بود.چنانچه توافقی صورت نگیرد،دولت بعدی امریکا حتما این توافق را صورت خواهد داد و عزمش برای توافق با ایران قطعا بیشتر از دموکرات ها خواهد بود.اما چنانچه در دولت اوباما توافق هسته ای به سرانجام برسد،جمهوری خواهان در سالهای بعد تلاش خواهند کرد به طرز گسترده توافقات استراتژیک و حتی توافقات علمی و فضایی و... را با ایران صورت هخواهند داد تا به نوعی فرایند تغییر در سیاست ایالات متحده را نشان دهند و منافع حزبی خود را در خود امریکا بدست آورند.اما اگر روابطی که اکنون بوجود آمده است هرچند بسیار اندک باشد از میان برود دولت امریکا چه جمهوری خواه باشد و چه دموکرات اعتبار خود را در میان مردم و سایر دولت ها از دست خواهد داد.کما اینکه خسم آلود شدن روابط روسیه و امریکا موجب افزایش محبوبیت پوتین در روسیه و کاهش محبوبیت بارام اوباما در امریکا شد،در خصوص ایران نیز چنین اتفاقی خواهد افتاد و خود امریکایی ها نیز به این مسئله واقف هستند.
اما مسئله ای که اکنون در جریان است انگیزه ای است که ایران باید از خود نشان دهد تا به دنیا بفهماند از هوشمندی و منطق مذاکره برخوردار است تا به این واسطه قدمی راستای کاهش تبلیغات سوء علیه ایران و ناکام گذاشتن پروژه ایران هراسی و منطقه و جهان برداشته باشد.در جایی خواندم که باراک اوباما در شبکه سی بی اس گفته است که چنانچه به توافق قابل قبول نرسیم میز مذاکره را ترک خواهیم کرد.از آنجا که حرکات نمایشی تحدید آمیز در میان امریکایی ها چیز دور از باوری نیست به نظر میرسد این حرف نیز تنها یک تحدید علیه ایران باشد تا آنها بتوانند مذاکره کنندگان ایرانی را تا حدی از مواضع خود پایین بکشند.باید به این باور رسید که امریکایی ها هیچگاه میز مذاکره را ترک نخواهند کرد چرا که این اقدام همانند ترک میدان کشتی توسط یک کشتی گیر است.اگر امریکا میز مذاکره را ترک کند دیگر جای شکی باقی نمیماند که ایران پیروز عرصه مذاکره است و این حقیقت آشکار میشود که امریکایی ها از منطق مذاکره بی بهره اند.کما اینکه امریکایی ها تاکنون چنین سابقه ای را از خود نشان نداده اند و این حرف ها فقط در حد تحدید بوده است.
همه تمرکز غرب بر یک نکته تکیه دارد و آن این که ایران باید برنامه هسته ای خود را بنا به آنچه راستی آزمایی مینامد برای طولانی مدت به حالت تعلیق در آورد یا در یک حد خاصی نگاه دارد.همه اینها در حلالی است که در ادبیات غربی ها چیزی به نام لغو تحریم ها مشاهده نشده است.غربی ها در حالی لغو تحریم ها را در دستور کار خود قرار نداده اند و برای نگاه داشتن سایه تحریم بر سر ایران تلاش میکنند که بر اساس کنوانسیون1949 و کنوانسیون لاهه،تحریمی که دارای هدفگذاری مشخصی نبوده باشد و تغییری در رفتار دولت مورد تحریم ایجاد ننماید و بنا به اعلامیه حقوق بشر ،مردم عادی را تحت فشار قرار دهد،اصولا بی معنا و باطل است.از این رو غربی ها به جای این که خصارات ناشی از تحریم بر چرخ اقتصاد ایران را بپردازند سعی در حفظ آن و مشروعیت بخشیدن به رژیم تحریم ها هستند.
با این حال باید به این باور رسید که نشستن به امید رفع تحریم و بهبود اوضاع اقتصادی بزرگترین اشتباه استراتژی در شرایط کنونی است چرا که سابقه رژیم تحریم ها نشان داده است که این ماشین جنگی دیوانه وار بر اقتصاد ایران چرخ میساباند و به هیچ کدام از قوانین بین المللی پایبند نبوده و نیست.به هرحال بایدتشست و دید که طی ساعات و شاید روزهای آینده چه اتفاقاتی در عرصه دیپلماسی خواهد افتاد.اما من فکر میکنم هر توافقی که صورت بگیردنمونه ی بزرگ شده توافق ژنو خواهد بود.نه میتوان آن را بد دانست و نه خوب و نمونه کاملی از یک توافق برد برد خواهد بود.این در حالی است که به احتمال زیاد توافق احتمالی نیز همانند توافق ژنو برداشت متفاوت طرفین را به همراه خواهد داشت.