انقلاب اسلامی و پرچم های بدون مرز/تحلیل عملکرد اندیشه امام راحل در تشکیل معادلات جدید منطقه ای در خاورمیانه
وقایعی که طی سالهای اخیر در منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی و حتی در فعالیتهای انجمن های اسلامی که در اقسان نقاط جهان رخ داده است خبر از آمادگی تدریجی مسلمانان برای یک انقلاب عظیم در همه عرصه ها داده است. انقلابی که به یاری خداوند متعال اتفاق خواهد افتاد و مرزهای سیاسی را خواهد گشود و ملتها را به یکدیگر نزدیک خواهد کرد ،در درجه اول باید یک بیداری هدفمند و کنترل شده بوده باشد که این امر بدون وجود رهبرانی با اهداف واحد میسر نخواهد شد.ظهور اولین نهضت بزرگ فکری پس از شکست استعمار در جهان و برچیده شدن شیوه رایج استعمارگری در منطقه خاورمیانه و افریقا،را میتوان نهضت اسلامی ایران دانست.با این که پس از آن بارها ملتهای مسلمان دست به انقلاب زدند اما بارها با ناکامی و شکست مواجه شدند و این روند افت و خیز تا به امروز در جریان بوده است.وقتی بهای همه انقلاب های جاری در مصر و تونس و لیبی و غیره را با بهایی که ملت ایران برای شکست پایه های طاغوت در راه آزادی پرداخت کرده اند مقایسه کنیم به این نتیجه میرسیم که هیچ کدام به اندازه انقلاب اسلامی ایران نهال آزادی خود را آبیاری نکرده اند.
ملت ایران از مشروطه تا سال 57 خود را به درجه ای رساند تا لایق برپایی یک انقلاب راستین شود و بالاخره این اتفاق خجسته در بهمن ماه 75 به وقوع پیوست و ملتی رنج دیده که بارها همچون طلا ذوب شد تا به درجه خلوص برسد به یکباره در برابر امپریالیسم و طاغوت قد علم نمود و توانست اندیشه ای را به وضوح از خود ابراز کند که طی سالهای پس از آن جهان اسلام به باور غلطی که در اذهان مستضعفین جهان تزریق شده بود جامه ی ابطال پوشاند و اولین نهضت های مقاومت در فلسطین و لبنان و مصر از میان قشری ستم دیده و ضعیف در خلعت اسلام ذلت ناپذیر برخیزند و پرچم های خود را بر فراز سپهر آزادی به احتزاز در آورند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران انگیزه ای به صورت مقطعی در میان ملت های مسلمان بوجود آمد که گویا شکستن نظام های طاغوت چندان هم غیر ممکن نیست.اما گویا ملتها هنوز به درک درستی از طاغوت دست نیافته بودند و از این رو در مقابل نظام طاغوتی زمان، از موضع ضعف ظهور و بروز نمودند و اغلب آنها دچار شکست های پی در پی شدند.از میان آنها تنها جمعیت قلیلی پا به این عرصه مقدس نهادند و توانستند معادله ای پیچیده و البته در راه اهداف و آرمان های والای حضرت امام خمینی قدس سره بردارند.شاید حزب الله لبنان را بتوان بعنوان نمونه بارز این نیروی مومن و متعهد و فداکار نام برد که معادله ای نو را در حساس ترین منطقه جهان پدید آورد.
پیروزی مقاومت اسلامی لبنان در جنگ 2000 و بیرون راندن اشغالگران اسراییلی و امریکایی از خاک این سرزمین اولین اقدامی بود که نشان داد امریکا و همه متحدانش در مقابل قدرت یک ملت زانو خواهند زد و به خاک ذلت خواهند نشست.این جنگ معادله قدرت در منطقه را به گونه ای شکل داد به تعبیر یک سیاستمدار امریکایی،اژدهای مقاومت در گوی جهان بین آشکار شد.به دنبال آن در شرق،سیاست روسیه به گونه ای شکل گرفت که به طور غیر مستقیم با منافع مقاومت اسلامی لبنان و همه ملتهایی که قدمی بر علیه منافع امریکا برداشته اند گره بخورد.البته چین روند محافظه کارانه تری در پیش گرفت و اغلب به پشتیبانی دیپلماتیک از روسیه و ایران پرداخت.در یمن انصارالله توانست بعنوان یک گروه شیعی سازمان یافته ثابت کند که افروختن آتش جنگ فوران خشم مستضعفانی خواهد بود که به یکباره منافع نظام سلطه و عمال عرب آنها را ذوب خواهند کرد.در عراق اصلی ترین مانع بر سر منافع امریکا یعنی سید مقتدا صدر،علیرغم همه ناباوری ها در کنار رییس جمهور عراق در رسانه ملی این کشور حاضر شد.به مرور اهرم مقاومت در دستان شیعیان قرار گرفت و شیعه توانست ثابت کند شایستگی آن را دارد که در راس سیاست یک منطقه،در نهایت سرافرازی و ذلت ناپذیری فرمانروایی کند و این قدرتی است که از اندیشه مردی برخواست که ثابت کرد میتوان ابراهیم بود و آتش نمرودیان را گلستان مبدل ساخت