یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

پاسخ به دو سوال بنیادین در خصوص انگیزه دموکرات ها،جمهوری خواهان و صهیونیست ها از مذاکره با ایران

چندی پیش سوالی برایم مطرح شد که به راستی چرا امریکایی ها حاضر شده اند در بیانیه مطبوعاتی لوزان حق غنی سازی برای ایران را مورد پذیرش قرار دهند.سوال دیگری که توانستم آن را رابط سوال پیشین قرار دهم این مسئله بود که چرا خواست دموکرات ها مبنی بر تداوم غنی سازی ایران موجب اختلاف آنها با اسراییل شده است؟


ابتدا سوال دوم را دنبال خواهم کرد.نمیخواهم بگویم اختلافی که بین اسراییل و امریکا بوجود آمده آمده است،یک اختلاف زرگری بوده است اما آن را صد درصد هم نمیتوان واقعی قلمداد کرد.البته که اختلافاتی در خصوص نحوه متوقف ساختن برنامه اتمی ایران وجود دارد اما این اختلاف به گونه ای مدیریت شده است که شرایط را به نفع امریکا و خود اسراییل به پیش ببرد.


در ایران برخی بر این عقیده اند که مخالفت نتانیاهو با توافق ژنو یا بیانیه لوزان و عدم توجه دولت اوباما و دموکرات ها بر مخالفت های اسراییل میتواند دلیل مناسبی برای خوب بودن توافق با امریکا باشد.به نوعی باید گفت عده ای اختلاف میان روش امریکا و اسراییل را ملاک خوب یا بد بودن یک توافق سرنوشت ساز در نظر گرفته اند.اما هر انسان هوشمندی باید این دو مسئله را از هم جدا کند تا بتواند یک تحلیل نسبتا صحیح از این مسئله ارائه دهد.


بگذارید نگاهی به صحبت های جمهوری خواهان در کنگره داشته باشیم.اصطلاحی در کنگره امریکا در جریان است با عنوان های پلیس بد و پلیس خوب که اینها خود بیانگر اصل مطلب خواهند بود.پلیس خوب را باید دولت امریکا تلقی کرد.یعنی کسی که در پی اجرای قانون است و قانون را با ملایمت و خوش خلقی به اجرا در خواهد آورد.به بیان دیگر باید گفت در این میان ایران نقش خلافکاری را بازی میکند که چه به دست پلیس بد و چه به دست پلیس خوب بیفتد محاکمه خواهد شد و حالتی غیر این دو وجود ندارد.امریکا پلیس خوب و اسراییل در نقش پلیس بد است.هردو یک قانون را اجرا خواهند کرد و ایران را محاکمه خواهند نمود.درواقع سرانجام ایران به یک گونه است.اما شیوه ها متفاوت است.


از الگویی که ارائه شد میتوان دریافت ،سیاست ایالات متحده در برخورد با ایران،فشار حتی بر سر میز مذاکره است.یعنی همان اصطلاح چماق و هویج که تا پیش از عزم ایران برای نرمش قهرمانانه بکار برده میشد.فرض کنید شما را بر سر میز مذاکره نشانده اند و پلیس خوب در مقابل شما قرار گرفته است که اگر به خواست او جامه ی عمل نپوشانید،پلیس بد وارد اتاق خواهد شد و با زور،شما را محاکمه خواهد کرد.این همان سیاستی است که از اختلاف میان امریکا و اسراییل برداشت میشود.هردو یک هدف را دنبال میکنند اما شیوه آنها متفاوت است.


اکنون به سراغ فشار کنگره امریکا بر دولت این کشور برویم.بی تردید رییس جمهور بعدی امریکا جمهوری خواه خواهد بود و فرصت دولت دموکرات رو به پایان است.جمهوری خواهان سعی دارند به ایران بفهمانند که فرصت اوباما در حال اتمام است و توافق با دموکرات ها بی اعتبار خواهد بود و جمهوری خواهان آن را عمل نخواهند کرد.اما هر انسان عاقلی میداند اگر آنها هم بر سرکار بیایند چاره ای جز مذاکره با ایران پیش رو نخواهند داشت و این اقدامات و مخالفت ها با دولت اوباما تنها برای کسب فرصت و امتیاز توافق با ایران برای خودشان است.چراکه توافق اوباما با ایران میتواند تاثیر زیادی در آرای دموکرات ها در انتخابات آینده امریکا داشته باشد.


این در حالی است دموکرات ها سعی دارند به گونه ای ایران را از برسر کار آمدن جمهوری خواهان و به نوعی پلیس بد واهمه دهند و به نوعی به ایران بگویند که فرصت تو رو به پایان است.


اکنون به جواب نسبتا روشنی نسبت به سوال دوم دست یافتیم و قصد داریم به کمک پاسخ مسئله دوم،مسئله اول را حل کنیم.از آغاز برنامه هسته ای ایران تحریم های گوناگون بر علیه اشخاص و شرکت ها و بانک های گوناگون وضع شده است که سعی بر آن بوده است که این تحریم ها به میزان افزایش توان اتمی ایران،افزایش یابد تا به نقطه فوران برسد و آنچه در پروژه دلتا از آن بعنوان نافرمانی مدنی یاد میشود،در خیابان های ایران به وقوع بپیوندد.یعنی دقیقا مشابه روندی که امریکایی ها در برخورد با برنامه اتمی لیبی در پیش گرفتند و به نتیجه مثبتی دست یافتند.اما آنچه در جریان بود ،حقیقتی تلخ را برای بدخواهان ملت ایران را بازگو میکرد.از طرفی ترقی و پیشرفت چشمگیر برنامه اتمی ایران در رسانه ها انعکاس می یافت و از طرف دیگر ناکار آمدی تحریم های ضد ایرانی.درواقع خط صعودی تحریم نتوانسته بود همسان با پیشرفت اتمی ایران شتاب کافی به خود بگیرد و هم تراز با آن حرکت کند.تلاش امریکایی ها و لابی های صهیونیستی در مجامع بین المللی و کنگره امریکا هم نتوانست چنان که باید به سرعت تاثیر گذاری تحریم بیفزاید.از این رو امریکایی ها تصمیم گرفتد تا به جای تلاش برای افزایش سرعت تاثیر گزاری تحریم،تلاش خود را برای کاهش سرعت برنامه اتمی ایران بر سر میز مذاکره بکار گیرند تا به گونه ای با حفظ تحریم،سرعت ترقی دانش هسته ای را در ایران رو به زوال بکشند تا به خیال خود به ملت نشان دهند که برنامه هسته ای ایران بازدهی کمی داشته است و تحریم در مقابل این پیشرفت توانسته است عزرض اندام نماید.قطعا این زمینه ای خواهد بود برای آغاز نافرمانی مدنی و آنچه مارک پالمر و امثال جین شارپ تحت عنوان پروژه دلتا یا انواع نافرمانی های مدنی بیان کرده اند.