یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

تفاوت های ایران و چین در رفتارهای با امریکا/چرا ایران نمیتواند به شیوه چینی ها به امریکا متمایل شوند؟

جهانی شدن و بدون امپریالیسم1

آیا بهتر نیست ایران اقدام شبیه عملکرد چین پس از سقوط شوروی را بار دیگر در شرایط حساس کنونی تکرار کند؟

یکی از سوالاتی که امروز از اذهان برخی از متخصصان علوم سیاسی بر زبان ها جاری میشود،این مسئله است که تمایل ایران به کدام سمت میتواند به نفع منافع این کشور باشد؟آیا منافع ایران با دوری از سیاست های امریکا تامین خواهد شد؟آیا تقابل با منافع امریکا در منطقه موجب ازمحلال تدریجی ما نخواهد بود؟جدال با امریکا تا کجا ادامه خواهد داشت؟

در ابتدای این مقاله سوالاتی مطرح شد که اکنون پاسخ آن را به صراحت نمیتوانیم بیان کنیم اما پله پله تا رسیدن به پاسخ همه سوالات پیش خواهیم رفت.از این رو مقصود از تدوین سلسله مقالات امپریالیسم و جهانی شدن این است که بدانیم چرا جهانی شدن با امریکا میسر نخواهد شد.از این بابت سعی داریم تا نهایت حد ممکن به همه شبهات در خصوص این موضوع پاسخ دهیم و انشاالله پس از تدوین نهایی آن را بصورت یک مجله در خواهیم آورد.

یکی از مسایلی که مدتهای مدید است در جامعه محققان علوم سیاسی به یک موضوع تحقیقی تبدیل شده است،شناخت راهکارهایی مبنی بر رابطه ایران با غرب یا شرق بوده است.به باور برخی اگر ایران با شرق رابطه برقرار کند بی شک ناچار خواهد بود تا حداقل اظهار ارادتی به امریکا نشان دهد.عده ای نیز که معتقد به ارتباط با غرب هستند بر این شیوه اند تا به گونه ای با امریکا ارتباط برقرار کنند که از طرفی منافع ملی به یغما برده نشود و عزت و سرافرازی نظام و ملت نیز حفظ گردد.

عده ای نیز بر این باور اند که امروز زمان یک تصمیم سرنوشت ساز فرا رسیده است.آنها کشور چین را نمونه بارز ایران در شرایط کنونی میدانند و بر این عقیده اند همانگونه که کشور چین در تصمیمی سرنوشت ساز در بهبوهه جنگ امریکا و شوروی تصمیم به دیدن دم کدخدا گرفت و به سمت ایالات متحده متمایل شد امروز نیز ایران باید مشابه این اقدام را صورت دهد تا به این واسطه منافع خود را حفظ کرده و قدرت اقتصادی خود را افزون تر از پیش نمایان سازد.

اما باید پیش از عملیای کردن این تئوری،به خوبی در جوانب مختلف این موضوع تفکر نمود و تصمیم نهایی را به گونه ای گرفت که اشتباه محاسباتی در آن راه نداشته باشد و خساراتی را متحمل کشور ننماید.ابتدا شرایط چین را برسی خواهیم کرد.

اولا کشور چین در آن برهه زمانی تحت فشار امریکا نبود و اگر هم تحت فشار قرار داشت،حداقل آن را متهم به تروریست دولتی و نقض حقوق بشر و غیره نمیدانستند و طبیعی است که تمایل آن به سمت امریکا،مایه شرمساری دولتمردان چین تلقی نمیشد.از این رو نمیتوان گفت تمایل آنها به امریکا تحقیر دولت چین را به دنبال داشت.اما ایران امروز در شرایط تحریم های سخت و غیر قانونی است و هر روزه از سوی منابع رسانه ای ایالات متحده و متحدانش مورد اتهام و دادخواهی قرار میگیرد.از این رو تمایل دولت ایران به سمت امریکا میتواند یک آبروریزی بزرگ برای دولتمردان ایرانی و یک از خودبیگانگی و پذیرش شکست در حد بین المللی شمرده شود و کلیه اعتبار ایران در منطقه را زیر سوال برده و خسارات دیپلماتیکی چه بسیار سنگین تر از فتنه 88 را برای نظام و دولت تحمیل نماید.

ثانیا کشور چین در آن روزها برخوردار از ارتش اتمی برخوردار بود از این رو دولت امریکا نتوانست از گزینه های روی میز سخن بگوید و سرانجام تصمیم به سازش با چینی ها را اتخاذ نمود.این در حالی است که ایران تاکنون از بمب اتم برخوردار نبوده است و به دنبال دست یابی به آن هم نخواهد بود.از این رو تمایل به امریکا زمینه تحقیر ملت ایران را فراهم خواهد کرد چرا که ایالات متحده میتواند با وقاحت تمام و هر زمانی که بخواهد از گزینه های روی میز سخن بگوید و زبان به تحدید و تحقیر ملت و دولت ایران بگشاید.کما اینکه تاکنون نیز همین شیوه را دنبال کرده است.

مسئله سومی که مانع ایجاد رابطه متقابل ایران و امریکا خواهد بود مسئله اسراییل است.زمانی که کشور چین تمایل خود را به امریکا نشان داد،دولتی همچون اسراییل بعنوان مانع از قدرت یافتن او در منطقه شرق آسیا حاکمیت مستقلی نداشت و او نیز خود را ملزم به حمایت از چنین دولتی نمیدانست.این در حالی است که بازگشایی رابطه با امریکا توسط ایران لزوم ملاحضات منطقه ای و استراتژیکی با اسراییل را به همراه خواهد داشت که وجه بارز آن پیشنهاد امریکا برای بازدید از مراکز نظامی ایران است.

اما آخرین مسئله ای که وجود دارد الگوی جهانی شدن ایران و امریکا است.شاید چین در آن دوران الگو و طرحی برای جهانی شدن ارائه نداده بود کما اینکه امروز نیز الگویی ارائه نداده است و گویا قصدی هم برای جهانی شدن ندارد.از این رو تاکنون تمایل چین به امریکا بر منافع استراتژیکی دو طرف تاثیر منفی نگذاشته است.اما الگوی ایران برای جهانی شدن به گونه ای است که همه ملاحضات استراتژی و فرهنگی ایران به گونه تمام و عیار با منافع امریکا در منطقه تقابل پیدا خواهد کرد.ایران در پی استقالال ملت هایی است که سالها در غفلت به سر برده اند و امروز در سایه امریکا به زندگی خود ادامه میدهند.سیاست جمهوری اسلامی ایران حمایت از مردمانی است که لزوم بیداری و بازگشت به خویشتن خویش در چهره آنها نمایان شده است اما صهیونیسم جهانی اجازه ظهور و بروز آن را نداده است.اما در این راستا سیاست امریکا بسیار متفاوت است.امریکا نشان داده است سخت در صدد بازسازی طرح شکست خورده خاورمیانه جدید است تا به این طریق امنیت اسراییل روز به روز ضمن حفظ تعهدها تامین گردد و باید گفت،نظام سلطه در این راه از هیچ گزینه ای فروگذار نکرده و قطعا نخواهد کرد.

همه نکاتی که گفته شد حکایت از ضعف رابطه احتمالی بین ایران و امریکا دارد.چنانچه اگر رابطه ای هم پدید بیاید قطعا منجر به تحقیر ملت خواهد بود.از این رو باید بگویم رابطه احتمالی در عرصه بین المللی بسیار ضعیف جلوه خواهد کرد که عمده دلیل آن مسئله هسته ای و اختلافات دو کشور در راستای اهداف جهانی شدن است.