یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

"مقاله/جامعه مدنی،تناقض فاحش گفتمان اصلاحات"

"مقاله/جامعه مدنی،تناقض فاحش گفتمان اصلاحات"

اساس نظریه جامعه مدنی توسط جاک کین در انگلستان پایه گذاری شده است و درواقع نظریه پرداز اصلی آن یک انگلیسی است.اما اصطلاح جامعه مدنی در ایران پیشینه ای متفاوت دارد.اکنون سوال این جاست که چگونه میشود که همین نظریه پس از این که توسط سید محمد خاتمی رییس جمهوری اسلامی ایران مطرح میگردد همچون ندای شیپور،جهانگیر شده و نام خاتمی با این نظریه همراه میگردد؟در مقاله ای در تشریح پروژه مارک پالمر چنین خواندم که معاون رییس سازمان سیا در کتابش میگوید که در دوران خاتمی و در بحبوحه سفر جان کین به ایران امریکا طرحی را دنبال مینمود که به موجب آن به وسیله جریانی که از دوم خرداد به طور رسمی وارد صحنه سیاست و مطبوعات ایران شده بود تا سال 2010 تشیع در ایران براندازی میشد و انقلاب اسلامی پس از 30 سال شکست بزرگی را تجربه میکرد.

این نکته نیز در ابتدای امر مهم تلقی میشود که سفر جان کین به ایران در شرایطی صورت گرفت که حملات پی در پی حلقه کیان با ابزار نشریات جامعه و توس که هر دو زاییده کیان بودند و حمله روزنامه های زنجیره ای و جریان هایی مترود نظام که پیش از این اسلحه به دست از کشور گریخته بودند و در آن عصر به ایران بازگشته بودند به مبانی اسلامی و دینی شدت گرفته بود.با این حال سفر جان کین به ایران با دیدار دو جانبه او با آیت الله موسوی اردبیلی و مذاکرات او با مشاوران رییس جمهور و گفت و گو با اعضای حلقه کیان همراه بود که نتوانستم جزئیاتی از این مذاکرات بدست آورم و به نظر میرسد تاکنون چیزی از آن منتشر نشده باشد.

ماه ها پس از پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری 76،شاهد طراحی نظریه ای جامعه شناختی از طرف رهبر این جریان یعنی رییس جمهور خاتمی بودیم.البته این نظریه در دوران های پیشین به گونه ای دیگر و از طرف اشخاصی دیگر نیز مطرح شده بود.این در حالی بود که نظریه پردازان اصلی انقلاب،جامعه نمونه اسلامی را نمونه اعلای جامعه بعنوان یک آرمان اجتماعی معرفی میکردند.در آن سالهای ابتدایی انقلاب شاهد نظریه جامعه نمونه اسلامی از ناحیه شخص امام خمینی رحمت الله علیه و آیت الله مطهری رضوان الله تعالی و شهید بهشتی رحمه الله نفسه ذکیه مطرح شد.

با این حال این جریان به مرور رو به سردی گرایید و پس از مطرح شدن نظریه جامعه مدنی توسط جریان های متولد مجمع روجانیون و گروه های اصلاح طلب،بار دیگر در مقابل جامعه مدنی مطرح شد.

مقام معظم رهبری نیز سعی داشتند آنچه سید محمد خاتمی تحت عنوان جامعه مدنی مطرح نموده است را با نام مبارک اسلام قرین سازند تا مورد سوء استفاده افکار سکولار قرار نگیرد و جامعه مدنی اسلامی به جامعه سکولار غربی مبدل نگردد.با این حال جامعه مدنی،همچنان توسط برخی چهره های نوگرا و تازه به دوران رسیده مطرح میشد.لازم است این مسئله را ذکر کنیم که تشریح هر نظریه باید توسط نظریه پرداز آن مطرح گردد.

آنچه سید محمد خاتمی در تشریح نظریه جامعه مدنی بیان میکند گویای آن است که او به دنبال جامعه نبوی و جامعه نمونه اسلامی بوده است گرچه برخی تازه به دوران رسیده ها سعی کرند جامعه مدنی را همان جامعه مورد نظر هاورماست معرفی نمایند.در آن زمان و در شرایط حاکمیت روشن فکران بر دانشگاه ها این اختلاف نظر میان نظریه پرداز یک نظریه و حامیان این نظریه نشان از توطعه ای خطرناک میداد.محمد خاتمی در یکی از سخنرانی های خود پس از تبیین ابعاد حکومت پیامبر اسلام و بیان قانون انتقاد آزاد امت از مسئولین به بیان نظریه جامعه مدنی میپردازد و این خود نشان از روح مقدس موجود در بطن این ایدئولوژی است.اما چگونه میشود که جامعه مدنی به جامعه سکولار هاورماست مبدل میشود؟

اکنون سوال ما این است که مدنیتی که نظریه پردازان اصلی اصلاحات به دنبال آن بودند کدام مدنیت است؟مدنیت غربی یا مدنیت اسلامی؟!

تناقض میان سخنان رهبر جریان اصلاحات و عملکرد این جریان نشان از این داشت که اصلاحات صرفا یک جریان با یک هدف خاص نبود بلکه جریان های گوناگونی بود که با اهداف گوناگون به دور هم گرد آمده بودند تا از فضای باز بوجود آمده پس از سالها خفقان رسانه ای دوران سازندگی در جهت وصول به اهداف خود بهره برداری نمایند.درواقع در دوران حاکمیت اصلاح طلبان حرکتی را شاهد بودیم که باید هدف آن را خود اصلاحات بدانیم،اصلاحاتی که در این عصر برخی به دنبال آن بودند اصلاحاتی بود که بطور مداوم از غرب به شرق ترجمه میشد.

مبنای این حرکت فکری و فرهنگی و سیاسی بوجود آمده در ایران،درواقع همان اصول و مبادی جامعه مدنی مورد استقبال یورگن هاورماست بود،حال چه محمد خاتمی با این روند موافق میکرد و خواه مخالفت اما بالاخره این جریان راه خود را با هدف رخنه فرهنگی و در نهایت انفجار از درون تداوم میبخشید و تنها عاملی که میتوانست این رخنه در دین را متوقف سازد قدرت مشترک ملت و رهبری تلقی میشد.به دنبال این جریان فرهنگی،شعار آزادی به شعار دموکراسی تغییر جهت یافت و انقلابی گری برخی مسئولین به لیبرالیسم متغیر شد که نمونه بارز آن سخنان اعضای حزب کارگذاران است که به صراحت اعلام میدارند که ما لیبرال دموکرات های مسلمان هستیم.این در حالی بود که افرادی که خود را لیبرال دموکرات مسلمان میدانستند خود را با وقاحت تمام به خط اما مرتبط میساختند و در تلاش بودند تا به واسطه خط امام خود را در صحنه سیاست و اجتماع حفظ نمایند.

اکنون به موضوع اصلی باز میگردیم و نمونه هایی را از آنچه نظریه پردازان جامعه مدنی بیان کرده اند را ذکر خواهیم کرد.این ها تنها بخشی از دیدگاه های رهبران فکری جریان تجدید نظر طلب است که توانستیم به آن دسترسی یابیم و نمونه های بسیار زیادی نیز وجود دارد که مجال بحث در این مقاله را نمیدهد.عبدالکریم سروش در نظریات خود در خصوص جامعه مدنی،این امر را در جهت محدود سازی حکومت ها میداند و از نظر او مدنیت ،همان است که یک جامعه به دنبال آن است تا با ابزار رسانه و مطبوعات حکومت ها را محدود نماید.این شخص در جایی دیگر مدنیت را در شرایط عدم پذیرش پلورالیسم توسط دین در مقابل مذهب قرار میدهد.این نکته نیز قابل توجه است که سروش در مصاحبه با نشریه امریکایی در آن دوران مدعی شد که خاتمی به او اجازه داده است تا به همران تیم مورد حمایت خود در دانشگاه ها به نقض و ترد برخی مبانی دینی و اسلامی بپردازد تا زمینه پیاده سازی جامعه مدنی فراهم گردد.سخنان سروش در مصاحبه با این نشریه، خبر از ظهور یک ناتو فرهنگی با هدف براندازی نظام اسلامی در آن دوران میداد.یعنی درواقع همان خطری که مقام معظم رهبری بعنوان بالاترین درجه تهاجم فرهنگی آن نام برده اند.

اکبر گنجی نیز جامعه مدنی را جامعه ای میداند که رفتار اجتماعی بر مبنای فردگرایی شکل گرفته باشد و افراد و احزاب در پی یافتن منافع شخصی خود باشند.که از این اندیشه گنجی اینگونه بر می آید که جامعه ای که او به دنبال آن است همان جامعه غیر پاسخگو و هرج و مرج طلب دوران سازندگی است و حتی مولفه های شدید تر و بی قانون تر نیز میتوان برای آن تصور کرد. گنجی بر این عقیده است که دولت هیچگاه حق دخالت در جامعه مدنی را ندارد و رهبران اصلی جامعه مدنی خود مردم هستند.سخنان این فرد دقیقا مغایر جامعه مدنی مدنظر محمد خاتمی است و اینگونه به نظر میرسد که جامعه مدنی،به رغم برخوردار نبودن از عنوان اسلامی مورد تحریف و مورد سوء استفاده بد خواهان قرار گرفته است.

در بخشی از سخنرانی اکبر گنجی درمی یابیم که او بر این تصور است که جامعه مدنی همان جامعه لیبرالی است گرچه من تاکنون چنین واژه ای با این عنوان از این فرد نیافته ام اما از آنجا که او بر این عقیده است که دولت نباید در رفتار و لباس پوشیدن افراد جامعه دخالتی داشته باشد اینگونه تصور میشود که اکبر گنجی به دنبال جامعه ای لیبرالی است.دقیقا مشابه همین اظهارات را میتوانیم در مقاله دقدغه های حکومت دینی نوشته محسن کدیور مشاهده نماییم که عین اباحیت و لیبرالیسم است.

گرچه این روند پنهانی مدتها ادامه داشت اما پس از گذشت سالها واژه لیبرالیسم عینا بر سر زبانها افتاد و جامعه مدنی با تفسیری دیگر مطرح شد.تفسیری که حتی پوشش دینی هم به خود نگرفت و به مرور از محدوده کنترل نظریه پرداز اصلی آن خارج شد.البته این سخن در شرایطی صحیح است که در خوش بینانه ترین حالت هدف قلبی محمد خاتمی را از مطرح ساختن جامعه مدنی،وصول به اهداف جامعه نبوی باشد که خلاف آن باتوجه به شخصیت غرب زده خاتمی چندان هم مورد نقض نیست.

باتوجه به مباحث مطرح شده اکنون چگونه میتوانیم لیبرال دموکرات های مسلمان را در خط امام قرار دهیم؟با آنکه حتی یک بار واژه جامعه مدنی در صحیفه امام استفاده نشده است و دموکراسی نیز در کلام امام در معنای سرزنش بکار رفته است جالب است بدانیم امام واژه آزادی را مقدس نامیده است نه واژه دموکراسی!!

و از آن مهمتر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در وصف شهیدان راه خدا می فرمایند آنها برای اسلام کشته شدند و نه برای جمهوری!! که از این کلام ،درک متعالی و بینش جهانی و فرا منطقه ای امام رحمت الله علیه برایمان روشن میگردد.

نتیجه گیری:با توجه به مباحث مطرح شده،باید جامعه مدنی را بنابر تعریف تحلیلگران آن،همان جامعه سکولار غرب دانست که این خود ناقض اصلاحات است.تبدیل جامعه اسلامی به جامعه مدنی(سکولار)جز با تحول زیربنا ها محقق نمیگردد.در حالی که اصلاحات چه از نظر اسلام و چه از نظر علوم سیاسی غرب تحول روبناست نه تغییر زیربنا.به بیان دیگر تعریف مشترک اسلام و غرب از اصلاحات به این صورت است:تغییر روبناها با هدف استحکام زیربنا.که این تعریف با تبدیل جامعه اسلامی به جامعه مدنی(سکولار)متناقض است اما چنانچه هدف اصلاحات را تبدیل جامعه اسلامی به جامعه نمونه اسلامی بیان نماییم،تعریف این واژه در هدف خود صادق است.بنابراین روند اصلاحاتی وارد کشور ما شد با غایت آن تضاد اساسی دارد که از آن بعنوان تناقض اصلاحات نام میبریم.