یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

نواصلاح طلبان در مصاف با اصلاح طلبان پیر/تحلیل کوتاه از اعتراض اصلاح طلبان به ردصلاحیت ها!

باید این حقیقت را پذیرفت که همیشه یک عده خاص و چهره های سرشناس نمیتوانند پرچم و نماد یک جریان خاص در کشور باشند.اکنون زمان تغییر فرا رسیده است  وقت آن شده که کسانی که خود را به بزرگی یک جریان سیاسی میدانند با این حقیقت کنار بیایند.امروز کسانی رد صلاحیت شدند که امتحان خود را طی سالهای اخیر،در مجلس یا خارج از مجلس پس دادهاند.اظهارات،اعمال و جهتگیری هایشان در قبال مسائل مختلف سیاسی،پاسخ هایی بودند که در برگه امتحان ،ثبت شدند تا امروز به تصحیح شورای نگهبان برسد.از طرفی اقتدار شورای نگهبان در این داوری را نیز باید نشان اقتدار نظام اسلامی در برگزاری انتخابات سالم عنوان نمود.گرچه برخی جریان های موجود در کشور توانستند با رد صلاحیت ها کناربیایند و تسلیم قانون شدند اما برخی که ظاهرا کینه دیرینه از شورای نگهبان به دل گرفته داشته و خاطرات قانون شکنی های گذشته را در سر مرور میکردند، طبق معمول روند اعتراض به قانون را در پی گرفتند و به نحو آشکار،اخلاق انتخاباتی را زیر سوال بردند و میزان پایبندی خود به قانون را مقابل دید همگان قرار دادند.

اما ظاهرا مسئله ردصلاحیت ها،تنها مسئله ای نیست که موجب رنجش خاطر رهبران و چهره های شاخص و قدیمی اصلاح طلب شده است بلکه خالی شدن میدان اصلاحات برای نیروهای جوان میتواند اصلی ترین دلیل نگرانی کسانی باشد که روزی در اقدامی زشت و وقیحانه ،استعفای دسته جمعی نوشتند و تلاش خود را بکار گرفتند تا انتخابات را به تاخیر بیندازند.گویا اصلاح طلبان پیر،اصلاح طلبان جوان را اصلی ترین رقیب خود در میدان سیاست تلقی کرده اند که اینچنین بر ازدوگاه حزب ندا تاخت و تاز میکنند.باید بگویم گرچه شورای نگهبان جمع کثیری از داوطلبانی را که به نوعی با فتنه هم صدا بوده اند و یا در قبال آن سکوت کرده اند را از هر دو جناح سیاسی رد صلاحیت کرده است اما خود به خود میدان برای جوان تر ها باز گذاشته شده و کسانی که از نیروی سیاسی بیشتری برای مطرح شدن برخوردار هستند وارد میدان شدند.پس میتوانم بگویم غالب کسانی که به نتیجه داوری شورای نگهبان معترض اند یا با ساز و کار داوری شورای نگهبان آشنا نیستند و یا خودشان را به آن در زده اند و نمیخواهند با واقعیت موجود کنار بیایند.واقعیت آن است که خیل عظیمی از نیروهای جوان وارد میدان رقابت شده اند و ممکن است در این راستا شعارهای نو جای شعارهای کهنه ای را بگیرد که سالهاست گوش آحاد ملت از آنها پر شده است.

امروز نیز شاهد چاپ روزنامه های انبوه متعلق به اصلاح طلبان هستیم که بصورت زنجیره وار در صدد تخریب شورای نگهبان و اعتراض و نیش و کنایه به این نهاد قانونی در کشور هستند.اما چرا باید خیل عظیمی از روزنامه ها بصورت زنجیره وار شورای نگهبان را مورد عتاب قرار دهند؟مگر نه این است که در انتخابات ریاست جمهوری 92، شورای نگهبان با تایید صلاحیت اصلاح طلبان توانست زمینه حضور سیاسی آنها را در بخش هایی از دولت فراهم آورد؟هرچند نیروهای کهنه کار اصلاح طلب از قدرت جاذبه بیشتری نسبت به جوانان اصلاح طلب برخوردار اند اما حرکت به سمت شعار های پیشین میتواند موجب تکراری شدن فضای انتخاباتی گردد و در نهایت اصلاح طلبان را به شکست بکشاند.پس یا باید میدان به جوانان واگذار شود و یا این که همان افراد کهنه کار شعارهایی را مطرح نمایند که همچون شعار لیدر اصلاحات در سال 76، یک شعار نو باشد.اعتراض به شورای نگهبان میتواند زمینه ساز این شعارسازی ها گردد.البته از آنجا که نیروهای کهنه اصلاح طلب میدانند نمیتوانند شورای نگهبان را تحت فشار قرار دهند صرفا در تلاش اند تا با این اعتراض، یک مطالبه مردمی را ایجاد نمایند تا زمینه تغییر شعارهای نواصلاح طلبان در آینده فراهم شود.باید این نکته را نیز در نظر داشت که هنوز که هنوز است غالب روزنامه های پر تیراژ کشور در دست اصلاح طلبان پیر است.به همین سبب است که حزب ندا که فاقد هرگونه روزنامه و منبع پر تیراژی است ،زیر سخت ترین انتقادات اصلاح طلبان کهنه کار به سر میبرد تا بتواند راهی برای مطرح شدن در صحنه انتخاباتی کشور بیابد.اگر چهره های کهنه اصلاحات راست میگویند ،به جای اعتراض ،به فکر جبران خطاهای خود باشند و با انتقال تجربیات خود ،موجب تقویت اصلاح طلبان جوان شوند.متاسفانه به ناچار میتوان این تحرکات را ناشی از وابستگی حلقه هایی خاص به سیاست و سیاست بازی دانست.عده ای که حاضر نیستند سودای تغییر به نفع خود را از سر بیرون کنند ،در عوض حاضرند بسیاری از توان کشور و جامعه را برای وصول به این اهداف،به استکاک بکشانند که این میتواند برای آینده جامعه و امنیت اجتماعی مخاطره آفرین باشد.

نکته مهم پایانی آن است که اگر رای دهنده ای گرایش اصلاح طلبانه ای داشته باشد دیگر نباید به دنبال چهره ای خاص بگردد بلکه باید افراد را با توجه به دیدگاه ها و نظراتش راهی مجلس کند.مشابه این روند نیز برای طیف اصولگرا در جریان است.این روند نه تنها موجب تقویت احزاب سیاسی و پرهیز از شعارهای دروغین میگردد بلکه موجب خواهد شد،مجلس ،وارد عصر جدیدی از تاریخ انقلاب اسلامی گردد و طیف جوان و نوگرا از هر دو جناح اصلی کشور،اداره پارلمان را بر عهده گیرند.همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند همه باید با هر تفکری در انتخابات شرکت کنند.اما کسی نباید وارد مجلس شود که با اصل نظام مخالفت دارد.همانگونه که در بازی سیاست در هیچ کشوری از کره خاکی،کسی راهی پارلمان نمیشود که مخالف نظام سیاسی کشورش باشد.


ویژه انتخابات/ارزیابی فضای انتخاباتی پیش روی احزاب

در نظام های سیاسی پیشرفته و با سابقه،جریان های سیاسی رقیب نه تنها به افق نابودی حزب مقابل نمینگرند بلکه تلاش میکنند تا از نقاط قوت حریف برای خود سنگر بسازند و نقاط ضعف آن را شناسایی و با نقاط ضعف خود تطبیق دهند.اخلاق در رقابت های حزبی نیز حرف اول را میزند.شاید کمتر این مسئله را مشاهده کنید که انتخابات در امریکا و اروپا با یک وضع امنیتی همراه باشد.دلیل اصلی هم،درک سیاسی متقابل احزاب درگیر در عرصه رقابت سیاسی درآن ممالک است.البته بیان این نکته ضروری است که بد اخلاقی های سیاسی بیشتر در نظام های جمهوری منجر به امنیتی شدن فضا میشوند و بد اخلاقی در ساختار پارلمانی یعنی اکثریت اروپا منجر به تشنج نخواهد شد.
اما کشورهای روبه توسعه و مخصوصا کشورهایی که علوم انسانی و فرهنگ و سیاست به طور گسترده در آنها نهادینه نشده است به گونه ای هستند که بعضا در آنها شاهد امنیتی شدن انتخابات ها و چه بسا امنیتی شدن فضای پس از انتخابات ها خواهیم بود.شما هیچگاه در اروپا شاهد آن نخواهید بود که کسی ادعای تقلب کند یا اعتراض گسترده ای در این زمینه به راه بیفتند و به قانون اعتراض و رسیدگی بی توجهی شود.چرا که احزاب سیاسی این کشورها به درجه قانون مداری رسیده اند.
متاسفانه در کشور ما نیز رفتار های خلاف عرف سیاسی متعددی مشاهده میگردد که نشان میدهد برخی از احزاب سعی در خوراندن سم مهلک به حزب قابل خود را دارند که این امنیتی شدن فضای انتخابات ها و تحت کنترل قرار دادن سخنرانان و نامزد های انتخاباتی را تشدید میکند که این روند به نفع هیچ کدام از طرف ها نبوده و نیست.
یکی دیگر از مضرات رقابت ناسالم و نبود فرهنگ رقابت سیاسی در ایران را باید در خطر قرار گرفتن موجودیت یک حزب برشمرد.برخی قانون شکنی ها در سالهای اخیر موجب شده است تعدادی از شخصیت های سیاسی اصلاح طلب یا اصولگرا در ایران دستگیر و زندانی شوند تا امنیت ملی به خطر نیفتد که این خود نشان از یک رقابت ناسالمی است که در جریان افتاده است و ممکن است حتی موجب از دست دادن موجودیت یک حزب سیاسی گردد.
البته نابودی موجودیت یک حزب سیاسی تنها به قانون شکنی ها نیست بلکه در ابتدایی ترین مرحله طالب غلبه اندیشه سیاسی یک حزب بر جامعه و از دست دادن پایگاه اجتماعی حزب ضعیف تر است.بنابر این احزاب سیاسی کشور باید دقت لازم را داشته باشند که رفتارهای آنها تحت ذره بین یک ملت است و رای یک ملت تنها در یک برهه تعیین کننده است  بلکه در مراحل بعدی ملتی که خود وظیفه نظارت بر انتخابات را داشته است ،خود قضاوت خواهد نمود که کدام اندیشه از اخلاق سیاسی کافی بهرمند بوده است.
در یک تحلیل باید بگویم حوادث سال88 و قانون شکنی اصلاح طلبان موجودیت این حزب را با مشکلات عدیده ای روبرو ساخته است اما قدرت گرفتن این حزب بسته به رفتار سیاسی طرف مقابل است.اصولگرایان که در سال 88پشت سر احمدی نژاد قرار گرفتند و پس از ریاست احمدی نژاد بر دولت اختلافات فراوانی میان آنها آشکار شد امروز باید بتوانند بر یکدیگر غلبه کنند تا اصلاح طلبان وارد میدان شوند.
هرچند اصولگرایان در شرایط فعلی با مشکلات عدیده ای روبرو هستند اما در مقایسه با اصلاح طلبان از اقتدار بیشتری برخوردارند.ورود اصلاح طلبان به صحنه نیز خطراتی را برای اصولگرایان به دنبال دارد و ممکن است پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات به معنای پایان کار اصولگرایان باشد.اصلاح طلبان به خوبی میدانند که چنانچه فرصتی برایشان ایجاد گردد و از آن فرصت به خوبی استفاده نکنند و اقدامات پیشین از جمله تحصن و اعتصاب و حرکت های بچگانه را دنبال کنند درواقع موجودیت خود را به خطر انداخته اند و این اقدام ممکن است به قیمت انحلال مجمع روحانیون تمام شود.اما کماکان باید اصلاح طلبان را در حاشیه رقابت سیاسی داخل کشور دانست.چنانچه اصولگرایان نتوانند مشکلات خود را حل و فصل کنند،نمیتوان انتظار حضور قدرتمند اصلاح طلبان را داشت.
انتخابات مجلس را باید یک انتخابات غیر قابل پیش بینی دانست.چرا که پیش بینی انتخابات گاهی ممکن است موجب انحراف ذهنی مخاطب گردد.اما این نکته را باید در پایان بحث بیان کنم که معمولا یک حزب دارای شکاف نظیر اصولگرایان برای دوبار اجماع نظر نخواهد کرد و به نظر میرسد که انتخابات آینده،انتخاباتی سه قطبی خواهد بود و قشری از اصولگرایان و اصلاح طلبان پشت سر حسن روحانی بایستند.چرا که بسیار بعید به نظر میرسد که اصلاح طلبان با وجود قانون شکنی های اخیر از ان جی او های قدرتمندی برخوردار باشند.لذا این رویکرد وجود دارد که به احتمال زیاد مجلس آینده مجلسی تلفیقی باشد که البته با توجه به سابقه رقابت سیاسی در ایران،تشنج و احتمالا بد اخلاقی های سیاسی را تشدید خواهد کرد.اکثریت کرسی های مجلس فعلی را عموما اصولگرایان معتدل تشکیل میدهند.چنانچه مجلس آینده در دست اصلاح طلبان باشد به احتمال زیاد تسلیم روحانی در برابر این طیف سیاسی کشور را شاهد خواهیم بود چرا که احتمال درگیر شد روحانی با اصلاح طلبان بسیار کم است.اما اگر مجلس آینده در دست اصولگرایان معتدل یعنی طیف فعلی حاکم بر اکثریت کرسی های مجلس باشد،احتمال تعامل حزبی بیشتر است.
احتمال بسیار ضعیف نیز آن است که اکثریت کرسی های مجلس آینده زیر پای اصولگرایان یا اصلاح طلبان رادیکال باشد که به قطع درگیری شدید دولت و مجلس را شاهد خواهیم بود.البته با توجه به شرایط پیش آمده برای طیف اصولگرای تند رو مجلس که قالبا از جبهه پایداری هستند،باید بگویم احتمالا این طیف از سیاسیون با کاهش قابل توجه استقبال مردمی از خود مواجه خواهند شد یا این که تعداد آنها تغییر قابل توجهی تخواهد کرد.