بازسازی تمدن اسلامی
هرگاه واژه ی بازسازی تمدن اسلامی را بیان میکنیم، ازعان بر آن داریم که جامعه ی اسلامی جامعه ای موفق و پیروز در عرصه ی رنساس و تولید علم دانسته ایم و دوره ای از تاریخ را عصر قدرت تمدن اسلامی پنداشته ایم.البته تمدنی که در دوره ای از تاریخ وجود خارجی داشته و در زمان معاسر در دوره ی نقاهت و ضعف به بقای خویش ادامه میدهد.
دلایلی که بر این موضوع ذکر شده خود بهترین دلایل قدرتمند بودن اسلام در زمینه های نظریه پردازیهای تئوریک و ایدئولوژی فرا انسان گرایی و متافیزیک در علومی چون: علوم تجربی،علوم فلسفی،علوم نظامی،جامعه شناسی،شهرسازی،ریاضیات،نجوم و علوم سیاسی و کارگزاری و علوم پزشکی است و آنچه بر تاریخ دانان غربی و اسلامی واضح و اذعان شده است مفهوم تمدن قدرتمند اسلامی بر مبانی و جهتگیری های اسلامی و همراه با مضمون دینی است.و این همان حقیقتی است که همیشه توسط جهال و افراط گرایان مسیحیت سیاه نمایی شده است.
جامعه ی اروپا بر پایه و اصلوب دوران وسطی بسیار بی فرهنگتر از آن چیزی بوده است که ما تصور میکنیم.کسانی که خود را مدعی تمدن میخوانند و امروز اسلام و طرفدارانش را به افراط گرایی و تروریسم محکوم میکنند خود به درستی مفهوم واژه ی امپریالیسم و تروریسم را میدانند و از آنجا که این واژه ها اصطلاحاتی فرانسوی هستند خود دال بر جامعه شناسی قهار و ماهر غرب مبتنی بر ساختار شکنی و شیوه ی اجرای اهداف امپریالیسم استعماری طبق ارزشهای ناسیونال یا همان ملی گرایی افراطی را در گوش جهانیان دادرس است.
البته تنها برخی مورخان مغرض اروپایی چنین عقیده ای دارند اما به گواه تاریخ چه در جهان مسیحی و چه در جهان اسلام عقیده ی وجود تمدن اسلامی را به طور کامل پذیرفته اند.اما نباید فراموش کرد که مشتی خرافه گاهی چنان جامعه ای را دربر میگیرد که همه گیر شده و به سختی امکان بازگشت حقیقتی تلخ فراهم میشود.البته حقیقتی که برای اذهان تحمیل شده ی غرب به تلخی زهر است و برای مسلمانان به شیرینی شکر
نتیجه و جمع بندی
تاریخ علم،شاهد ظهور تمدن اسلامی بعنوان تمدنی پویا در همه عرصه های علمی و فرهنگی است.همه مسائلی که پیش از این گفته شد توصیفی از گذشته زرین و افتخار آفرینی مسلمانان در عرصه های گوناگون فکری بود.اما آنچه امروز شاهد آن هستیم شکست سختی است که امت اسلام در این برهه تاریخی متحمل شده است و امروز تشنه آن است که حقیقت خود را شناخته و با دوری از افراطی گری ها آینده پیش روی خود را با نگاهی بازتر و روشن تر مشاهده کند.بازگشت به اندیشه های فقه اسلام ناب که توسط امام جعفر صادق علیه السلام تدریس شده است میتواند زمینه ای برای یک حرکت عظیم باشد تا دیگر شاهد شکست و افول یک نهضت علمی دیگر نباشیم.
امروز امت اسلام باید با کولباری از تجربه هایی که از این اشتباهات بدست آورده است به سمت تولید علم در حرکت باشد و تجارب خویش را در جهت حراست از نظام تولید علم خویش به کار گیرد.*
امام صادق،قوه اندیشه و عقل
دوران زندگی امام صادق دورانی بود که رویایی به واقعیت پیوست که میتوان آن را یک نمونه بارز از هدفی دانست که پیامبر اکرم در دوران رسالت همیشه به دنبال تحقق آن بودند.در این دوران اندیشمندان بسیاری در دامان اسلام پرورش یافتند که اکنون نظریات آنها اساس و بنای بسیاری از نظریاتی است که دانشمندان معاصر در بسیاری از زمینه های علمی مطرح میکنند.بسیاری از کتب آنها در بزرگترین و معتبر ترین دانشگاه های جهان تدریس میشود.نسخه هایی ترجمه آنها به زبان بین الملل سالهای سال به طول می انجامد.
یکی از مولفه های اصلی دوران زندگی امام صادق را میتوان ترویج اندیشه های فلاسفه یونانی در سرزمین های اسلامی دانست که خود سالها اساس مباحثات جریان های مختلف فکری شمرده میشد.امام صادق علیه السلام نیز به دنبال رسالت پدرانشان فعالیتی را آغاز نمود که به دنبال آن شاگردانی تربیت شدند که در آینده خود رهبران جریان های فکری آن دوران شناخته میشدند و خدمات ارزنده آنها به این جنبش فکری بر تقویت بنیان های علمی نسل بعد آنها افزود.
تاکید امام صادق علیه السلام بعنوان رهبر خط فکری تشیع که یکی از خطوط فکری اصلی در عرصه سیاسی و اجتماعی محسوب میشدند بر دو اساس بندگی و عقلانیت خود گواه بر نگرش روشن ایشان به جامعه ای است که در آینده پرچم دار تولید علم در جهان خواهد شد.
بنا بر باور امام صادق علیه السلام یک تمدن قدرتمند زمانی شکل میگیرد که سلول های این تمدن شناخته شود و همه ابعاد آن در جهت بندگی و تعبد با استمداد از قوه تعقل در حرکت باشد.درواقع باید در تعریف انسانیت به یک اجتماع رسید. انسان دارای دو بعد است و مخلوق خدایی واحد است که همه علوم نزد خداست و خداوند راه دست یابی به آن را به انسان آموخته است.این همان چیزی است که پیش از یک انقلاب عظیم فکری باید به آن دست یافت.از طرفی باید به اجماع رسید که انسان شعاعی از نور خداوند است.درواقع این مسئله انسان را قانع میکند که سرچشمه ای دارد که تنها راه یافتن علم بازگشت به ذات رحمانی اوست.
اگر انسان خدا را سرچشمه علم بداند آنگاه میتواند روح خود را قانع کند که از جسم متفاوت است.پس این میشود که ساعت ها برای یافتن علم تمرکز میکند و شاید حتی مدت ها فراموش کند بدنش به غذا نیاز دارد و از خوردن غذا خود داری کند و میلی به آن نداشته باشد.یا فرض کنید اگر مدام سرش گرم خوردن و لذت بردن باشد فکر او کمتر تقویت میشود و قدرت تفکر از او گرفته میشود.درواقع به همان میزان که نادیده گرفتن معنویت عامل شکست تولید علم است،نادیده گرفتن تعقل نیز مانع اندیشیدن میشود.
. درواقع دراسلام میان علم و اخلاق و عبادت فاصله ای وجود ندارد و همواره بر لزوم آنها تاکید می شود .عبادت بدون علم ستی ایمان به همراه می آورد.از طرفی ایمان بدون اخلاق محقق نمیشود و به دنبال آن اخلاقیات بعد اجتماعی عبادت شمرده میشود.همانگونه که خدمت به مردم عبادت است.
. عالم و دانشمند دراسلام ، انسانی مسئول است و عالم بی اخلاق نقش منفی در جامعه خواهد داشت . این مسئله یکی از محوری ترین اصول تمدن اسلام محسوب می شود .ازاین روست که امام صادق علیه السلام همچون پیامبر برعقلانیت وبهره گیری از آن درکنار معنویت و اخلاق تاکید می کرد . در نگرش ایشان عقل و دین دو همراه همیشگی و جدایی ناپذیر هستند و عالمان ، وارثان پیامبران خوانده می شوند . از دیدگاه امام صادق علیه السلام علم می بایست ، پویا ، اثرگذار و پاسخ گو باشد . به همین جهت است که حوزه علمی آن حضرت ، اختصاص به دانش خاصی نداشت وهمه علوم و فنون در آن تدریس می شد .
حقیقت آن است که جوامع همواره در پویایی به سر میبرند و همانگونه که زمان در گذر است جوامع و فرهنگ ها در حال گذر است و تنها چیزی که کهنه میشود و کهنه شدن آن کل جامعه را تهدید میکند نظام غکری جامعه است.کهنه شدن نظام فکری یک جامعه و عقب ماندگی آن نسبت به جامعه نه تنها موجب عقب افتادگی فکری نمیشود بلکه قادر به هدایت جامعه ای که به سرعت رو به جلو است را ندارد و چه بسا جامعه کنترل خود را از دست بدهد و در یک پرتگاه پایان کار خود را رقم یزند.به همین دلیل است که امام صادق علیه السلام به همه علوم زمان خود احاطه دارند و سایرین را از پرداختن تنها به یک بعد از علم منع میکنند.چرا که جامعه از همه لهاظ در حال حرکت به جلو است و نظام فکری آن نیز از همه نظر باید رو به جلو حرکت کند.
یکی از حرکت های سازمان یافته امام در همین زمینه سیاستی است که ایشان در حلقه های درس خود پیاده نمودند.برای مثال شاگردان خود را تشویق به نقد آثار سایر فلاسفه و حتی آثار گذشتگان میکردند.یا آنها را تشویق میکردند نقد های خود را در قالب نسخه هایی تنظیم کنند.خود ایشان نیز بسیاری از آثار گذشتگان را تفسیر و نقد و برسی میکردند و به شاگردان خود سفارش میکردند که آثار گذشتگان گنجینه ای است که با هر بار برسی آن، علوم جدیدی کشف میشود و چه بسا مطالعه و تفحص در یکی از این آثار منجر به نوشتن صد ها کتاب و باز شدن دریچه ای جدید از علم بر روی انسان شود.
خلا مدیریت مدنی و اقتصاد نوین
والرستین شش تناقض برای نظام جهانی یادآور می شود۲۰ که دو تناقض آن عمده و شاخص هستند; یکی در حوزه اقتصاد و دیگری در حوزه سیاست. «در حوزه اقتصادی، تناقض بنیادی در نقش دوگانه شگفت انگیز انباشت کنندگان سرمایه وجود دارد.» به لحاظ اینکه انباشت کننده سرمایه با دیگر سرمایه داران در رقابت است، مجبور است شیوه ای را اتّخاذ نماید که موجب کاهش هزینه های تولید و افزایش نرخ سود شود. از این رو، سرمایه دار راستین باید بی رحم باشد. در نتیجه، کارگران و رقبای او دشمنان طبیعی وی محسوب می شوند.۲۱ از نظر والرستین در کوتاه مدت به سود سرمایه داران است که سودهای خود را از راه کاهش دستمزدها بالا ببرند، ولی در دراز مدت به دلیل کاهش توان خرید کارگران به ضرر سرمایه داران است.
تناقض سیاسی که ناشی از همان تناقض اقتصادی است این گونه به وجود می آید که وقتی سرمایه داران در حکم یک طبقه عمل می کنند و به صورت پراکنده به برخی موارد توزیع مجدد ارزش مازاد میان اقشار کارگری گردن می نهند، تا بتوانند تقاضای مؤثری را دوباره ایجاد نمایند، گرچه مشکل میان مدت را حل می نماید، اما در درازمدت جنبش های مخالف دیگری سر برمی آورند و مدعی سهم فزاینده می شوند که سرمایه داران توان مقاومت و پاسخ گویی در مقابل آن را ندارند; بنابراین، با گذشت زمان طبقات زجرکشیده بیش از پیش، انگیزه توانایی شورش پیدا می کنند. این تحول سیاسی، منطق نظام ـ یعنی انباشت بی پایان سرمایه ـ را از دو جهت تهدید کرد: اول اینکه، کارگران را بر سر تقسیم ارزش مازاد به نبردی دایمی کشاند و همین امر نرخ سودهای درازمدت را به خطر افکند. دوم اینکه، سرمایه داران برای مقابله با کارگران مجبور شدند سهم بیشتری از ارزش مازاد را به محافظان بپردازند که از این رهگذر نرخ سودهای درازمدت را نیز به مخاطره افتاد.۲۲ اقتصاد جهانی سرمایه داری نظامی تاریخی است، چرخه حیات دارد و همانند هر نظام دیگری از این قبیل بر اثر تناقضات بسیار، کارکردش متوقف،۲۳ و عامل بی ثباتی می شود. این نظام توان کاهش و یا از بین بردن تناقضات موجود را ندارد و در اثر آن نظام از بین می رود، و این زمانی است که تناقضات به نقطه بحران برسد.۲۴ از این رو، والرستین درصدد ارائه راه حلی در جهت کاهش و توجیه تناقضات نظام جهانی است و در این زمینه به فرهنگ روی می آورد، و فرهنگ را مهم ترین راه حل تناقضات اقتصاد نظام جهانی می داند.
فرهنگ; راه حل کاهش تناقضات
والرستین فرهنگ را «رزمگاهی ایدئولوژیک برای منافع متضاد در چارچوب این نظام تاریخی» می داند و در بیان کارکرد آن اضافه می کند: «فرهنگ یا نظام اعتقادی این نظام جهانی سرمایه داری، حاصل کوشش های تاریخی جمعی ما برای کنار آمدن با تناقض ها، ابهام ها و پیچیدگی های واقعیت های اجتماعی ـ سیاسی این نظام خاص است.» بنابراین، فرهنگ درصدد توجیه نابرابری ها و تناقضات است.
وی معتقد است بین جهان گرایی از یک سو و نژادگرایی و جنسیت گرایی از سوی دیگر، نه تنها تضادی نیست، بلکه بین آن ها همزیستی متقابل وجود دارد.۲۵ و فراتر از هر یک، رأس مثلث فرهنگ را تشکیل می دهند. ایدئولوژی های دوگانه جهان گرایی و نژادگرایی/ جنسیت گرایی ابزارهای قدرتمندی بودند که تنش های تناقض آمیز نظام جهانی با آن ها مهار شد.۲۶ سپس والرستین به تبیین چگونگی مهار و کنترل هر یک از تناقضات نظام جهانی از طریق ایدئولوژی های مذکور می پردازد.
به یاد داریم روزی که قوانین اقتصاد سرمایه داری و از مادر خود بنام نظریه علمی اومانیسم متولد شد و در معرض همگان قرار گرفت موجب شگفتی بسیاری از اقتصاد دانان جهان مقرر شد.آن روزها سوسیالیسم که ابر قدرت اقتصادی جهان شمرده شده بود ریزش پیکر خود را احساس کرد.چرا که اقتصادی متولد شده بود که با پیشبینی اقتصاددانان جهان به زودی قدرتمند ترین اقتصاد جهان به شمار میرفت.و سر انجام سوسیالیسم به یکباره فرو ریخت و پرچم نظام سرمایه داری بر فراز آسمان اروپا و امریکا را سایه افکن شد.اقتصادی که به گفته پژوهشگران اقتصادی هیچ نقصانی در آن نبود.
آنچه از تحلیلهای به عمل آمده مشخص است آن است که چرخ اقتصاد جهانی خلائی را احساس میکند؟
آیا این قوانین(سکولاریسم) جهانی قادر به هدایت جامعه در تمامی بحران های مالی و اجتماعی یا بحرانهای فکری خواهد بود؟آیا جامعه شناسی غرب قادر به اداره هر گونه جامعه ای خواهد بود؟آیا قوانین جامعه شناسی غرب نقصانی دارد؟آیا سیاستمداران غربی در اجرای این قوانین شکست خورده اند؟
اما گویا کارشناسی این اقتصاد خالی از عقلانیت و تفکر عمیق و آینده نگرانه بود و تنها مبانی مادی جامعه مدنی در نظر گرفته شده بود.تدوین این قوانین به صورتی بود که گویا جامعه اروپا جامعه ماشین ها است و گویا جامعه غرب جامعه انسانی نیست
مصر در شرایطی اماده برگزاری انتخابات میشود که اخوان المسلمین و احذاب اسلام گرا شانسی برای وچکترین راهیابی به دولت آینده را ندارند.در گیری های سینا همچنان ادامه دارد،کم و بیش تظاهرات و آشوب هایی در اسکندریه و دانشگاه قاهره نیز هنوز به وقوع میپیوندد که عامل اصلی آن کودتای نظامی و اقدام خلاف قانون نظامیان است که به قیمت به خاک و خون کشیده شدن هزاران نفر و آغاز استبداد نظامیان تمام شد.با این حال گروه های مخالف دولت سعی دارند با ایجاد نا امنی،برگزاری انتخابات را با مشکل مواجه کنند.البته این مخالفان متوجه اخوان المسلمین نیست.چون اخوانی ها تا اخوانی بمانند،دست بر اسلحه نخواهند برد.
شواهد نشان میدهد عبدالفتاح السیسی بعنوان یک ناسیانولیسم توانسته است مصری ها را با خود همراه سازد.به احتمال بسیار زیاد ژنرال السیسی رییس جمهور دولت اینده مصر است و از آنجا که حمایت قطب قدرت مصر یعنی ارتش را دارا است،اختلافات میان دولت و ارتش به حد اقل خواهد رسید و دولت آینده میتواند بسیاری از مشکلات اقتصادی را برطرف نماید.اما این دولت با مشکل مشروعیت روبروست و نام دولت کودتا همچنان بر بدنه دولت سنگینی میکند.
با این حال باید منتظر موعد انتخابات ماند.
یک چالش بزرگ بر سر راه تولید علم
تاریخ اسلام پیش از قرون وسطی و عصر رنسانس گویای حقیقتی است که جامعه ی اسلامی را به تفکر حساس و استراتژی وامیدارد.تفکری که شاید تنها بازماندگان آن در کشور های مصر،ایران و سوریه به چشم میخورند و سایر آن را باید در دانشگاه های آمریکای لاتین،آرژانتین،اکوادور،پرو و اروگوئه،آلاباما، کشور انگلستان و فرانسه و ایتالیا و سایر دانشگاه های بزرگ دنیا یافت که اکنون جزوه ی درس دانشمندان غربی و دانش آموختگان این علوم است.
ویژگی اصلی فرهنگ و تمدن اسلامی وحیانی بودن آموزه ها و مبانی آن است که در آن نگرش توحیدی در جهان بینی، انسان شناسی و طبقه بندی علوم، نگرش معناگرایی و باطن گرایی در تربیت انسانها، جهان نگردی و هنر و عقلانیت با تعبیر افلا تعقلون مورد تأکید قرار گرفته است.
بسیاری از علوم بنیادی و محوری که در دانشگاه های بزرگ دنیا به بحث و تدریس می انجامد از تفکرات و نظریات دانشمندان و جامعه شناسان و نظریه پردازان اسلامی نشات گرفته است.و این سرازیری علوم از اسلام به غرب از اعترافات فیزیکدان غربی بل،الکساندر گراهام(مخترع تلفن و متخصص امواج رادیویی)در یکی از کتب خود به چشم میخورد.
همچنین مصادره ی علوم اسلامی توسط جهان غرب در کلام بسیاری از دانشمندان و تاریخ شناسان اسلامی و حتی فلاسفه غربی به گوش میرسد.تاریخ دانان معروف مسیحی در کتاب خود مینویسد:زمانی که اروپائیان با یکدیگر به جنگ و نزاع داخلی پرداخته بودند مسلمانان با یکدیگر دست برادری داده و در کمال فرهنگ و تمدن مداری در صلح بودند.زمانی که اروپائیان در جنگ اورشلیم به کشتار زنان و فرزندان بیگناه روی آورده بودند مسلمانان از کشتن اسرای وحشی کاتولیک در جنگ با مسیحیان به نوعی منصرف شده و آنان را مورد عفو قرار دادند.همین اقدام موجب گرویدن عده ی کثیری از سربازان مسیحی به دین اسلام شد .زمانی که اروپائیان در جنگهای داخلی به منازل برادران دینی خود حمله میکردند و آن ها را به آتش میکشیدند و یا در جنگها خانه ها و بناهای یکدیگر را تخریب میکردند و جنگ داخلی در اروپا شعله ور شده بود در مشرق، جهان اسلام فرهنگ اسلام را در قالب معماری به جهان هنر عرضه و تبلیغ مینمود." او همچنین مینویسد زمانی که اروپائیان جراحتی کوچک را باقطع عضو جبران میکردند،جهان اسلام جراحان و پزشکانی را پرورانده بود که سخت ترین بیماری های آن زمان را درمان میکردند.زمانی که اروپائیان به دلیل یک بیماری ساده به سرنوشت مرگ دچار میشدند جهان اسلام در نهایت علم و فن طب به بقای خود ادامه میداد