یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

حادثه تروریستی چپل هیل و زمزمه های افراطی گری در اروپا


حادثه تروریستی چپل هیل و زمزمه های افراطی گری در اروپا

در پی کشته شدن سه دانشوی مسلمان در امریکا توسط یک افراطی نژاد پرست امریکایی بار دیگر انجمن های اسلامی و گروه های اسلامی امریکا متحد و فعال پا به عرصه رسانه ای گذاشتند.
این حادثه در شرایطی اتفاق افتاد که سایه اسلام ستیزی آسمان جامعه اروپا و امریکا را تیره کرده است و روزهای متمادی شاهد برگزاری تظاهرات هایی از ناحیه مسیحیان افراطی بوده ایم.البته افراطی گری در اروپا چنان عجیب نیست چرا که تقریبا هر ساله شاهد اسلام ستیزی و گاهی اهانت به ساحت پیامبر اعظم در قالب مقاله کاریکاتور یا فیلم ها و انیمیشن های موهن بوده ایم.اما آنچه عجیب است عملکرد دولتمردانی است که سالیان سال از آزادی ادیان صحبت به میان آورده اند.اما امروز نیز به دنبال ترور سه دانشجوی مسلمان توسط یک مسیحی افراطی عملکرد رسانه ای در اروپا نشانگر این مسئله است که افراط در اروپا نیز در حال گسترش است و تنها شامل منطقه خاور میانه نمیشود.گویا امروز خطر افراط از روزنامه ها و رسانه ها گرفته تا جامعه اروپا و دولتمردان اروپایی همه را تهدید کرده است.هرچند غالب دولتمردان اروپایی سعی در کاهش خشونت دارند و غالبا به دنبال ایجاد سکون در جامعه هستند اما گویی اندیشه افراطی گری بر آن شده است تا وحدت جامعه اروپا را خدشه دار کند.این اقدامات به گونه ای بوده که از سالها پیش با وقوع حادثه مرگبار پنتاگون آغاز و تاکنون یافته و گویی امروز وارد مرحله جدیدی شده است.هرچند رسوایی های حادثه تروریستی پنتاگون توجه ها را بیشتر به دولت امریکا و صهیونیسم و یهود جلب نمود و از افزایش تنش میان مسلمانان و غیرمسلمانان در غرب کاست اما گویی دست هایی بر آن است تا بار دیگر بر آتش اختلاف و تفرقه در میان جامعه اروپا و امریکا بیفزاید تا از طرفی مانع از ورود اندیشه های اسلامی به این سرزمین ها و اسلام گرایی روز افزون در جهان غرب شود و از طرفی هم جامعه اروپا را از مهاجرت پذیری گسترده مسلمانان منصرف نماید.چرا که مهاجرت ها در بلند مدت تف سر بالایی خواهد بود که بر صورت دولتمردان اروپایی فرود خواهد آمد.کسانی از غرب به شرق رفتند تا خشونت را در خاور میانه ترویج کنند روزی به غرب بازخواهند گشت و این مسئله موجب رسوایی عظیمی خواهد شد که بار دیگر مظلومیت مسلمانان و مردمان خاورمیانه و همه آوارگان سالها جنگ و مداخله نظامی غرب را به گوش جهانیان خواهد رساند.

نتیجه:حادثه تروریستی چپل هیل واقعه ناگواری بود که ثابت کرد افراط هنوز هم از رسانه غربی رخت بر نبسته است و گویی همان اندیشه ای که روزی تقویت شد و به شرق فرستاده شد امروز در مسیر بازگشت به غرب قرار دارد تا ثابت کند تروریست محصول فکر فرهنگ غیر انسانی غرب بوده است

نظام سیاسی عربستان1/روند انتخاب جانشین پادشاه در عربستان چگونه است؟


نظام سیاسی عربستان1/روند انتخاب جانشین پادشاه در عربستان چگونه است؟
شاید عربستان را بتوان متمایز ترین شیوه پادشاهی در جهان دانست.چرا که تاکنون دولتی شناخته نشده است که از چنین سیستمی تبعیت کند.حتی تا پیش از این هم سیستم پادشاهی عربستان سعودی اینگونه نبوده است.

این کشور حول دو محور تشکیل پادشاهی میدهد و شایسته سالاری در انتخاب مسوولان کشوری تنها در خصوص شاهزادگان صعودی اجرایی میشود.تعیین جانشین و ولی عهد و مسوولان کشوری و سلسله مراتب به گونه ای عجیب و البته مدبرانه طرح ریزی شده است که منفذی را برای نفوذ به حکومت و خرابکاری بر جای نمیگذارد و حکومت به راحتی میتواند سیاست های داخلی و خارجی خود را پیاده سازی کند.از طرفی نیز شاهزادگان سعودی و مسئولان آنها همه آموزشهای کامل مدیریتی و اجرایی را می آموزند تا به گونه ای از بازیچه شدن سیاست در دستان شاهزادگان به دور باشد.


در این کشور منشور عبد العزیز در درجه اول و در درجه دوم شورای بیعت از اصلی ترین منابع انتخاب پادشاه و ولیعهد شناخته میشود.بنا به منشور عبد العزیز پادشاهی در عربستان حق فرزندان عمرعبدالعزیز است و از 1950 تا کنون فرزندان عمرعبد العزیز به پادشاهی رسیده اند که این قانون طبق گفتار خود عمرعبد العزیز شکل گرفته است.بنا به سفارش عمر عبد العزیز تا فرزندان او زنده اند سلطنت به نوادگان او نخواهد رسید.پس از مرگ عمرعبدالعزیز فرزند ارشد او یعنی صعود به پادشاهی رسید.این در حالی بود که فیصل فرزند دوم عمر ولی عهد بود.از این دوره شورایی به نام شورای سلطنت شکل گرفت که بعدها به شورای بیعت معروف شد.شورای سلطنت معیار دوم انتخاب پادشاه به شمار میرفت.
پس از مدتی رقابت میان فرزندان و نوادگان عبد العزیز،صعود بن عبد العزیز خلع سلطنت شد و پسر دوم عبد العزیز و ولی عهد سابق صعود،عنوان ملک فیصل را از شورای سلطنت گرفت.در دهه هفتاد میلادی ملک فیصل توسط یکی از نوادگان عبد العزیز به قتل رسید و خالد که تا پیش از این ولیعهد بود،به پادشاهی رسید و شورای سلطنت،فهد را بعنوان ولیعهدی انتخاب کرد.دوران حکومت خالد چندان به طول نینجامید و در سال 1982 فهد به پادشاهی انتخاب شد.شورای سلطنت که تاکنون بسیار فرسوده شده بود و دیگر توان و قدرت پیشین را نداشت و تحت فشارهای شدید از ناحیه سلاطین و شاهزادگان صعودی قرار گرفته بود تصمیم گرفت فردی معتدل و میانه رو را بعنوان ولی عهد انتخاب کند تا بلکه ولی عهد بتواند اتحاد کشور را در آینده حفظ نموده و توعی روند سازش را با شاهزادگان و نوادگان عمرعبد العزیز در پیش گیرد.از این رو بهترین گزینه برای ولی عهدی عبدالله بن عمر بود که توسط شورای بیعت انتخاب گردید.در سال 2005با مرگ ملک فهد،پادشاهی ولیعهد ملک فهد یعنی عبد الله آغاز شد.در آن زمان سلطان بن عمر بعنوان ولی عهد انتخاب گردید.اما پس از مدت کوتاهی بعلت بیماری و کهولت سن درگذشت و نایف بعنوان ولیعهد جدید عربستان انتخواب شد که او نیز در اثر کهولت سن چند سالی بیشتر زنده نماند.پس از نایف امیرسلمان توسط شورای بیعت به ولیعهدی انتخاب شد.او تا پیش از این معاون نخست وزیر و عنوان وزیر دفاع را داشته است.
در صورت مرگ ملک عبدالله،امیر سلمان از طرف شورای بیعت بعنوان پادشاه معرفی خواهد شد.لازم به زکر است او بیست و  پنجمین پسر عبد العزیز است و احتمالا در آینده عنوان ششمین پادشاه عربستان صعودی را خواهد داشت.
------------

تحلیل فتنه 88 /بخش اول:تاثیرات عوامل فتنه بر تغییر ساختار اصلاحات پس از انتخابات 88

تحلیل فتنه 88 /بخش اول

تاثیرات عوامل فتنه بر تغییر ساختار اصلاحات پس از فتنه 88
آنچه در سال 88 شاهد وقوع آن بودیم ناشی از حرکاتی بود که از ابتدای پیروزی انقلاب از ناحیه دشمن شکل گرفت و به واسطه عوامل نفوذی به درون سیستم جمهوری اسلامی راه یافت و موجب فوران آتشی گسترده شد که کشور را متوجه خسارات مادی و معنوی و سیاسی و اقتصادی فراوانی نمود که در خصوص آن مفصل تر صحبت خواهیم کرد.
شاید تابه حال شنیده باشید برخی تحلیلگران زمینه های این حادثه را عوامل مقطعی معرفی کنند.در حالی که عوامل مقطعی ،تنها محرک یک اندیشه مخالف امنیت ملی به سمت جامعه شد که به موجب آن یک خط فکری انحراف شکل گرفت.آنچه خط فکری انحراف را به این سو کشانید همان عوامل مقطعی بود که در خصوص آن مطالبی بیان خواهد شد.اما علل پایه به همان محرک اجتماعی باز میگردد.درواقع عاملی که توانست یک چنین جنبشی را بوجود آورد.
برای مثال پدیده ای به نام میرحسین موسوی که توانست در چشمان ملت زول بزند و دروغ بگوید یک عامل مقطعی است.چرا که بسیاری از نظریه پردازان جبهه اصلاحات نظیر بهزاد نبودی بر این عقیده بودند که چه میرحسین رای بیاورد و چه رای نیاورد بالاخره یک جنبش اجتماعی بوجود آمده است.نظیر آنچه در خصوص کاندیداتوری عبدالله نوری مطرح شد.تحکیمی ها بر این عقیده بودند که عبد الله نوری باید بیاید و کارگزاران و اصلاح طلبان باید بر روی این فرد اجماع کنند.آنها اجماع بر عبد الله نوری را تنها راهی میدانستند که رد صلاحیت او یا قبول صلاحیت او منجر به پیروزی تحکیم وحدت در انتخابات باشد.حتی اگر نامزد مورد علاقه آنها رای نیاورد.
سال 88 این پروژه بر روی عبد الله نوری عملی نشد اما بر روی میرحسین موسوی عملی شد.یعنی بنا بر این شده بود که اگر موسوی رای بیاورد ستاره دارها یا همان اعضای دفتر تحکیم وحدت از ناحیه موسوی قادر اند خود را به سیستم بقبولانند و اگر هم رای نیاورد بالاخره یک جنبش اجتماعی بوجود آمده است.این که تفکرات این گروه از کجا بوجود آمد و توسط چه کسی یا کسانی تغذیه شدند و به اینجا رسیدند مسئله مورد بحث نیست.اما همه اینها مسائلی هستند که مدارک آنها نزد برخی ارگان های مسئول در کشور موجود است و حامیان پنهان تحکیم وحدت و کسانی که سعی در منزوی کردن سیستم بوسیله برخی اشخاص سیاسی که عمدتا در جبهه مجاهدین انقلاب اسلامی اردو زده اند داشتند همگی شناخته شده اند.همه این عوامل از جمله عوامل داخلی بودند که دست به دست هم دادند تا موجب برافروختن آتشی شوند که خودشان از آن بعنوان خشم نظام از اصلاحات یا انتقام نظام از اصلاحات نام بردند.برخی چهره های اصلاحات نظیر سید محمد خاتمی رییس جمهور اسبق کشور بر این باور است که اقدام غیر قانونی برخی اصلاح طلبان موجب خشم نظام در نهایت از هم گسستگی شیرازه اصلاحات گردید.البته این حقیقت واضح است که اصلاحات سال88 با اصلاحات سال 92 متفاوت است.رهبران و چهره های شاخص و معتبر آن ،افراد سابق نیستند.شاید تا قبل از سال 88 چهره هایی نظیر محمد خاتمی،مصطفی تاج زاده،بهزاد نبوی،سعید حجاریان،رمضان زاده،عبد الله نوری،مهدی کروبی از شاخص ترین رهبران اصلاحات شمرده میشدند اما اکنون کسانی رهبران این گروه اصیل انقلابی هستند که به صراحت راهشان را از راه رهبران قبلی اصلاحات جدا کرده اند و این حکایت از این قضیه دارد که اصلاحات از هم پاشیده شده و نظام جدیدی در حال شکل گیری است که به موجب آن بسیاری از اشخاص خائن از این گروه ترد خواهند شد و اصلاحات قادر است ضمن رفع معایب خود دوباره به صحنه بازگردد که در هر صورت شکل گیری اصلاحات جدید نیاز به فرصت و رهبری صحیح دارد.
آنچه در انتخابات سال 92 شاهد آن بودیم خبر از تغییر اسلوب و تولد دوباره حذب اصلاحات بود.انتخابات 92 نشان داد اصلاحات کنونی همچون کودکی است که نیاز به مراقبت شدید دارد و باید زمان بگذرد تا آمادگی لازم برای در دست گرفتن حکومت را پیدا کند و این تنها راه دوام و ادامه حیان این حزب است.سال 92 شاهد آن بودیم که محمد رضا عارف بعنوان چهره آشکار اصلاحات بطور علنی از ناحیه این گروه به میدان آمد و ترک میدان توسط محمد رضا عارف بعنوان یکی از رهبران جدید اصلاحات موجب جلب توجه حامیان اصلاحات به سمت حسن روحانی شد.این مسئله نشان از این دارد که اصلاحات به سمتی حرکت میکند که به اعتدال برسد و تنها در این صورت قادر است اداره حکومت را در دست گیرد.به نظر میرسد رهبران جدید اصلاحات نظیر مصطفی کواکبیان این حقیقت را در یافته اند نظارت بر روزنامه ها و مطبوعات و پرهیز از ارائه آزادی ناگهانی در مطبوعات نه تنها تاثیرات سوء بر تداوم راه این گروه ندارد بلکه زمینه رشد و نمو این حزب را فراهم می آورد.از طرفی باید در نظر داشت برخی رهبران اصلاحات دیگر اعتماد چندانی به رهبر معنوی خود ندارند.البته شاید در ظاهر به این رهبر معنوی اهمیت داده میشود اما در عمل به نظر میرسد برخی رهبران اصلاحات نظیر چهره اصلی این گروه یعنی آقای کواکبیان،تمایل چندانی به تعامل با مجمع روحانیون ندارند و راه پیشرفت را در استقلال میدانند که این مسئله خود نشان از حرکت این حزب انقلابی اصیل به سمت اعتدال میدهد.
بنابراین آنچه موجب انهدام شیرازه اصلاحات گردید همان عوامل داخلی فتنه 88 بود که به موجب آن تغییرات زیادی نه تنها در ساختار اصلاح طلبان پدید آورد بلکه در میان اصولگرایان نیز تا حدودی تغییرات حزبی پدیدار گشت و تعدد اندیشه در جامعه سیاسی کشور بیش از پیش رواج یافت.








نظام سیاسی عربستان3/شیوه کاری شورای بیعت چگونه است؟


نظام سیاسی عربستان3/شیوه کاری شورای بیعت چگونه است؟
طبق آنچه گفته شد از 2005 تا کنون اصلاحات سیاسی در عربستان با موفقیت اجرایی شده است که به نظر می رسد موجب استحکام بیشتر پایه های حکومت و استقرار ال صعود در راس سلطنت شده است.یکی از اقدامات ملک عبد الله منصوب کردن 35 امیر از شاهزادگان صعودی در مناصب پدرانشان بود که مورد استقبال سایر شاهزادگان حتی امیرزادگان غیر صعودی قرار گرفت.این اصلاحات با منحصر کردن سلطنت میان فرزندان عبد العزیز که تا آن موقع قرار چنین قانونی نبود،احتمال نزاع میان نوادگان عبد العزیز کاهش یافت.این در حالی است که رقابت های پنهانی ادامه دارد اما غالب این رقابت ها متوجه مسائل اقتصادی است و رقابت سیاسی چندانی برای رسیدن به مقام و موقعیت مد نظر نیست چرا که مناسب بصورت یکسان بین همگی تقسیم شده است و مدام در حال گردش است.
این شورا که بنا به درخواست ملک عبد الله مبنی بر اصلاحات شکل گرفت،زمینه تغییر در ماده پنجم این نظام نامه شد.خالد بن عبد العزیز بعنوان دبیر این شورا منصوب شد.خالد پس ارائه اساسنامه رسمی ،جامع اصلاحات ایجاد شده را اعلام کرد.از آن پس امیر مشعل بن عبد العزیز ریاست شورا را بر عهده گرفت.خالد و مشعل هر دو برادران نا تنی ملک عبد الله هستند.
یکی دیگر از اصلاحاتی که در این قانون پدید آمد تغییر در معیار های انتخاب ولیعهد است.تا پیش از این ولیعهد بر اساس معیار کهولت سن انتخب میشد که نمونه آن را میتوان در ولی عهدی خالد،فهد و خود ملک عبد الله مشاهده نمود.
بنا به اصلاحات جدید،شورای بیعت ملزم شد فردی را ولیعهد مشخص کند که توانایی و شایستگی رسیدگی به امور کشور را داشته باشد.امیرسلمان ولیعهد ملک عبد الله بنا به ای قانون ولیعهد اعلام شد.او تاکنون معاونت نخست وزیر و ریاست وزارت دفاع را بر عهده داشته است.
بنا به اصلاحات قانونی،در صورتی که یکی از اعضای شورا به هر دلیلی نتواند در جلسات حضور پیدا کند یا به دلیل بیماری یا کهولت سن فوت کند یکی از پسرانش جانشین او میشود و بنا به قانون در چنین شرایطی یک نفر از فرزندان ولیعهد و یک نفر از فرزندان پادشاه به حاظران جلسه افزوده میشوند.که البته این ها جنبه تشریفاتی دارد و منظور آشنایی فرزندان اعضای شورا با روند کارکرد شورای بیعت است

نظام سیاسی عربستان2/مخالفان "اصلاحات در شورای بیعت"

نظام سیاسی عربستان2/مخالفان "اصلاحات در شورای بیعت"
دوران پادشاهی ملک عبد الله را میتوان بنا به ابعاد گوناگون متمایز از سلاطین پیشین دانست.او فردی معتدل در نظام سیاسی عربستان است و از 2005 تا کنون در تلاش است تا سیستم سیاسی را به گونه ای تنظیم نماید که یک تمرکز قوا صورت گیرد.از آنجا که عربستان صعودی کشور سرمایه داران و ثروتمندان است و تقریبا همه منابع تجارت و ثروت در دست شاهزادگان قرار دارد،درصورت تغییر حکومت و دموکراتیزه شدن،تقریبا چیزی برای دولت جدید دموکرات باقی نمی ماند.از این رو در راس قرار داشتن شاهزادگان خود اصلی ترین عامل در استحکام نظام سیاسی عربستان است.به عقیده تحلیلگران سیاسی تنها راه سقوط حکومت ال صعود ازمحلال تدریجی و تجزیه و واگذاری برخی مناطق و در عین حال جنگ قدرت میان شاهزادگان است.چنانچه این دو عامل دست به دست هم دهند،به تدریج ال صعود رو به ضعف خواهد رفت.
ملک عبد الله یک سال پس از پادشاهی،شورای بیعت را پایه گذاری کرد و اساسنامه جدیدی برای نحوه انتخاب پادشاه و ولیعهد تنظیم نمود.این شورا که به ریاست مشعل بن عبد العزیز،برادر پادشاه این کشور تشکیل جلسه میدهد،اقدام به تنظیم اساس نامه ای نمود که بنا به آن پادشاهی در میان فرزندان عمر بن عزیز و نوادگان او ادامه پیدا میکند.از این رو این اقدام امیر مشعل واکنش های مختلفی را بر انگیخت که تا حدودی آینده عربستان را دچار ابهام نمود.شورای بیعت که از مدت ها از ناحیه برخی شاهزادگان دور از آل عبد العزیز که اکنون در مناصب سیاسی نبوده اند مورد حمله قرار گرفته و هشدارهایی به آن داده شده است،احساس قدرت پیشین را ندارد.به عقیده برخی اصلاحات در قانون انتخاب پادشاه و ولیعهد موجب ضعف این شورا شده است.اما آنچه غالبا بر آن توافق میشود این مسئله است که اصلاحات در عربستان توانست پایه های حکومت را بیش از پیش مستحکم سازد در عین حال یک سری خللی هم بوجود آمده آورده که یک اشتباه محاسباتی از ناحیه برخی شاهزادگان دور از ال عبد العزیز میتواند این سر انجام را مبهم و تیره سازد.همواره شاهزادگان زیادی در این کشور هستند که همچنان صاحب قدرت نبوده و نیستند و شرایط نشان میدهد که هیچگاه طایفه آنها هم صاحب قدرت نخواهند.آنها قدرتمند ترین افراد جهان شمرده میشوند که غالبا از سهام داران شرکت های بزرگ نفتی و پتروشیمی هستند و روز به روز در حال افزایش ثروت خود میباشند.گرچه این افراد از اعتبار مالی برخوردار اند اما از صحنه سیاست به کنار هستند.از طرفی نیز در صورت عدم حمایت شاهزادگان صعودی از این افراد،دست آنها هیچگاه به گوشه ای از سیاست هم نخواهد رسید و ناچار به ترک عربستان هستند.با همه این تحدید هایی که علیه شاهزادگان غیرصعودی وجود دارد بسیار بعید است که آنها به دنبال دستیابی به سیاست باشند چرا که میدانند یک اشتباه محاسباتی از ناحیه ایشان کودتا تلقی میشود که احتمال پیروزی آن بسیار اندک است و ممکن است به قیمت اخراج همیشگی آنها از عربستان منجر شود.
همه اینها نشان از مزمحل نشدن قدرت سیاسی شورای بیعت دارد و نشان میدهد شورای بیعت به واسطه اصلاحات جدید این قدرت را دارد که پیرو وصیت عبدالعزیز باشد.البته این به معنای نبودن احتمال نزاع بر سر قدرت در عربستان نیست.این مسائل ممکن است منجر  روزی به یک نزاع داخلی میان شاهزادگان ال صعود شود.که احتمال این قضیه را بیشتر برسی خواهیم کرد.