یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

درآمدی بر جهان بینی ایران و امریکا در خصوص توافق خوب یا بد در مذاکرات/اساسی ترین اختلاف ایران و امریکا در مذاکرات چگونه است؟


برای بازشناسی توافق بد از توافق خوب،لازم است ضمن تعریف توافق خوب،توافقی که مطابق آن نباشد را غلط و به اصطلاح بد بدانیم.اما توافق خوب از نظر ایران دو نوع توافق خوب و خیلی خوب است که میتوانیم آن را به حد اکثری یا حد اقلی هم تعبیر کنیم.

توافق خیلی خوب توافقی است که در آن حق غنی سازی ایران مطابق ان پی تی توسط شش کشور به رسمیت شناخته شود که این امر لزوما باید در کوتاه مدت اتفاق بیفتند و تحریم های غیر قانونی به یکباره یا به مرور برداشته شود.لازم به ذکر است برداشته شدن تدریجی تحریم ها هیچگاه به معنی چند مرحله ای بودن عمل به توافقات نیست.

فرض کنید در یک توافق یک ساله به تدریج تحریم شرکت ها و سازمان ها برداشته شود و شرکت های ایرانی بتوانند به فعالیت عادی خود ادامه دهند.یکی دیگر از بند های توافق خیلی خوب میتواند اعتراف شش کشور یا حتی تعداد کمی از این کشورها به غیر قانونی بودن تحریم های تحمیلی بر ایران باشد تا دیگر این مسئله نتواند بهانه ای برای بازگردانی تحیم ها قرار گیرد

اما توافق خوب در عرف دیپلماتیک ایران را میتوان توافقی دانست که حق غنی سازی ایران مطابق ان پی تی در بلند مدت به رسمیت شناخته شوده و تحریم ها نیز در بلند مدت برداشته شود.البته لازم به ذکر است نادیده گرفتن منافع امریکا و به خطر افتادن امنیت اسراییل تا حد بسیار زیادی رسیدن به چنین توافقی را سخت کرده است.
اما مسئله قابل توجه و به نوعی مانع اصلی توافق ایران و شش کشور مسئله اسراییل است.رژیم اسراییل که از 1381 تا کنون نقش فراوانی در به چالش کشیدن پرونده هسته ای ایران ایفا کرده است با روی کار آمدن دولت یازدهم و تغییر رویکرد سیاست خارجی ایران جایگاه تاثیر گذارتری در پرونده هسته ای ایران برای خود باز کزده است به گونه ای که رژیم صهیونیستی را میتوان تاثیر گذارترین دولت در به چالش کشیدن پرونده هسته ایران دانست.امریکا که بارها اعلام کرده است اسراییل را در جریان مذاکرات با ایران قرار خواهد داد،تمام تلاش خود را برای کاهش توان هسته ای ایران بکار گرفته است تا حد غنی سازی ایران را در کمترین مقدار نگه دارد و به قول باراک اوباما پیچ و مهره تاسیسات اتمی ایران را باز کند و به تعبیر دیگر بتواند امنیت اسراییل را در منطقه بیش از پیش حفظ کند و بر آن بیفزاید از این رو بسیار بعید است که مسئله موشک های دوربرد و فضاپیمای ایران و حتی حزب الله لبنان در دستور کار مذاکرات قرار نگیرد.به عقیده رهبر انقلاب امریکا اهدافی دارد که در پی آن است که این اهداف را با به چالش کشیدن هر مسئله ای نظیر حقوق بشر،پرونده هسته ای،فناوری موشکی،فناوری فضایی و حتی سیاست خارجه ایران در رابطه با کشورهای منطقه و حزب الله و جیش المهدی و سایر گروه ها محقق سازد.از این رو باید به صراحت بگوییم توافق خوب از نظر امریکا توافقی است که به ازمحلال برنامه هسته ایران بینجامد و به نوعی ایران را از حق معاهده عمومی ان پی تی مستثنی کند.اصرار امریکایی ها بر توافقنامه دو مرحلله ای اینگونه نشان میدهد که واشنگتن قصد دارد با طولانی کردن مذاکرات در قالب دو مرحله زمینه ی کاهش حداقلی در کوتاه مدت و در بلند مدت کاهش حداکثری توان اتمی ایران را فراهم کند و به دنبال عمل به همین دو مرحله،فرایند لغو تدریج تحریم ها را به جایی بکشاند که منجر به مذاکرات دوباره و فرسایشی شدن گفت و گوها شود که در این صورت ان پی تی به راحتی و بدون حق اعتراض ایران به حاشیه رانده میشود و توافقنامه بر معاهده ان پی تی ارجعیت میبابد.
بنا به مطالب گفته شده مشاهده میکنیم که میان توافق خوب از نظر ایران و توافق خوب از نظر امریکا تفاوت بسیاری وجود دارد که رسیدن به نقطه اشتراک را بسیار سخت نموده است.گرچه برخی با استناد به توافق ژنو،رسیدن به راه حل جامع را غیر ممکن نمیدانند اما من فکر میکنم حتی توافق ژنو هم توافقی نبود که بخواهیم آن را به عنوان نمود یک توافق خوب معرفی کنیم چرا که هر انسان عامی میفهمد که امتیازات داده شده با امتیازات گرفته شده برابر نبود و از طرفی چیزی به ما برگردانده شد که روزی از ما گرفته شده بود.هرچند بد معرفی کردن این توافقنامه هم نوعی بی انصانی شناخته میشود.

بنابر این هرگونه توافق لازمه عقب نشینی یکی از طرف هاست و توافق جامع زمانی حاصل میشود که یکی از طرف ها از مواضع خود عقب نشینی کند.البته این مواضع میتواند مواضع اصولی یا غیر اصولی باشد.این مسئله نیز واضح است که هیچ کدام از طرفین حاظر به عقب نشینی از مواضع اصولی خود نبوده و نیستند اما هر کدام میتوانند قدری از مواضع غیر اصولی خود عقب نشینی کنند که این امر موجب آسیب گسترده به گروه ها و جناه های موجود شده و میتواند شرایط تشنج آمیزی را در ایران یا امریکا یا حتی اسراییل ایجاد نماید.

متن سخنرانی بنیامین نتانیاهو در مرکز سابان:اسراییل مانع به توافق رسیدن ایران و شش کشور در وین شد

متن سخنرانی بنیامین نتانیاهو در مرکز سابان:اسراییل مانع به توافق رسیدن ایران و شش کشور در وین شد


بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل در کنفرانسی در اسراییل میگوید اسراییل مانع به نتیجه رسیدن مذاکرات ایران و شش کشور در وین شده است.
نخست وزیر اسراییل دولت امریکا را بزرگترین پشتوانه خود میداند و به نحوی سخن میگوید که گویا او به شکست مذاکرات واقف است.سخنان نتانیاهو سرشار از مطالب جالب و بسیار تامل برانگیز است از این رو تحلیل این سخنان جز با تامل بر کلمه به کلمه آن حاصل نمیشود.به همین خاطر تصمیم گرفتیم متن کامل سخنان نخست وزیر اسراییل را مستقیما ذکر نماییم.
مدتی پیش نتانیاهو در مرکز سابان چنین سخن میگوید:
دوستان من! من از اورشلیم(قدس) پایتخت واحد اسرائیل سخن می گویم. مطمئنم می دانید که دوست داشتم در کنار شما باشم. اما درعین حال می دانید که دو مسئله در اینجا مطرح است که توجه و حضور مرا می طلبید. من می خواهم از شما برای تشکیل مرکز فوق العاده سابان تشکر کنم. این مرکز درباره بسیاری از مسائل مهم صحبت می کند که پیش روی آمریکا و اسرائیل در حال حاضر است. از این میان این مسائل، هیچ مسئله ای برای امنیت مشترک ما به اندازه تلاش مستمر ایران برای (دستیابی به) تسلیحات هسته ای حائز اهمیت نیست. مهلت تعیین شده بیست و چهارم نوامبر برای رسیدن به توافق فرا رسید و از آن عبور کردیم که رویدادی خوشایند است زیرا توافقی حاصل نشد چراکه این توافق نامه می توانست ایران را در وضعی قرار بدهد که در آستانه قدرت هسته ای باشد. باآنکه اسرائیل بخشی از گروه 1+5 نیست، صدا و دغدغه ما نقش اساسی در جلوگیری از امضای توافق بد شد. حالا ما باید از زمان موجود استفاده کنیم تا فشارها را بر ایران افزایش بدهیم تا اینکه توانمندی های تسلیحات هسته ای خود را برچیند.
دوستان من! باآنکه متوقف کردن برنامه تسلیحات هسته ای ایران با فاصله ای بسیار زیاد از دیگر مسائل، بزرگترین چالش برای امنیت ملی پیش روی ما است، بی ثباتی بی سابقه که کل منطقه را فراگرفته است، چالشی عظیم برای امنیت مشترک ما نیز است. زمانی بود که ظاهرا کشورهایی یکپارچه در منطقه وجود داشت و مرزهایی کاملا روشن وجود داشت. اما حالا شاهد هرج و مرج در عراق و سوریه و لیبی و یمن و لبنان هستم. کل منطقه به آشوب کشیده شده است. خشونت و افراط گرایی در کل منطقه خاورمیانه گسترش پیدا کرده است. توحش داعش یکی از مصادیق این مسئله است. فروپاشی نظم قدیم به دولتهای عربی عملگرا نشان داده است که اسرائیل دشمن آنها نیست بلکه برعکس، اسرائیل همسایه مدرن کشورهای عربی است که از همکاری با آن می توان به دستاوردهای زیادی دست یافت. این همکاری ها می تواند به نوبه خود، باب صلح را باز کند. من همانند اعراب میانه رو می خواهم اسرائیل با فلسطینی ها در صلح باشد. منظورم صلحی واقعی و صلحی پایدار است و صلح ایمن است. من بر کلمه ایمن تاکید می کنم زیرا من سالها درخواست داشته ام که هرگونه توافق صلح مبتنی بر سازوکار امنیتی قوی باشد. اسرائیلی ها همواره این مسئله را درک می کرده اند. صادقانه امیدوارنه که حالا (باتوجه به تحولات رخ داده) جامعه بین المللی نیز بهتر، این مسئله را درک کرده باشد زیرا بدون امنیت واقعی نمی توان به صلح دست یافت و بدون حضور بلندمدت نیروهای نظامی اسرائیل برای تامین امنیت نمی توان به امنیت واقعی دست یافت. ما نه ماه با فلسطینی ها مذاکرات داشتیم اما آنها به صورت مستمر از تعامل با ما درباره نگرانی های امنیتی مشروع ما خودداری کردند. آنها حاضر نیستند در این باره بحث کنند که اسرائیل را به عنوان کشور یهودیان به رسمیت بشناسند. اما در عین حال تاکید دارند که اسرائیل، کشور مستقل برای فلسطینی ها را به رسمیت بشناسد.
دوستان من! اسرائیل اعلام کرده است می خواهد آپارتمانهایی در محله های یهودی اورشلیم (قدس اشغالی) بسازد. منظورم محله هایی است که براساس هرگونه توافق صلح، همچنان در اختیار اسرائیل باقی خواهند ماند. اما گفتگوها پایان یافت زیرا فلسطینی ها می خواستند گفتگوها پایان یابد. گفتگوها پایان یافت زیرا محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، متاسفانه با حماس به توافق رسید و این مسئله را بر صلح با اسرائیل ترجیح داد. متاسفانه، سران فلسطینی آماده نیستند. این واقعیتی ناگوار است. اما واقعیت این است که آنها آماده نیستند با خشونت و افراط گرایی در جامعه فلسطینی مقابله کنند یعنی جریانی که در درون خودشان وجود دارد. قتلهای دهشتناک و حملات مصیبت بار به کنیسه های ما، موید همین مسئله است. آنها بر این مسئله تمرکز ندارند که یهودیان در اورشلیم(قدس اشغالی) چه تعداد آپارتمان می سازند بلکه آنها بر کشتار یهودیان تمرکز دارند. پس از آنکه جان کری وزیر امورخارجه آمریکا با آنها صحبت کرد، محمود عباس قتلهای وحشتناک را محکوم کرد اما درعین حال، انگشت اتهام را درباره این اقدامات شنیع به سمت اسرائیل نشانه گرفت. محمود عباس همچنان با کسانی توافق سیاسی دارد که قتل خاخامهای ما را جشن گرفته بودند. سه نفر از کشته های این ماجرا نیز از شهروندان آمریکایی بودند. متاسفانه، رهبران فلسطینی نه تنها حاضر نیستند با این افراط گرایی مقابله کنند، بلکه در مواقعی به این جریان دامن می زنند. آنها با سخنان خود، عامل تحریک هستند. برای روشن شدن مسئله به صفحات اینترنتی متعلق به آنها و پایگاههای اینترنتی آنها نگاه کنید. مطالبی که در این صفحات اینترنتی می بینید مو را بر تن راست می کند. به نظرم، مقابله با این جریان مهم است. فکر نمی کنم فروکردن سرمان در زیر برف، سبب شود صلح واقعی برقرار شود. درعین حال فکر نمی کنم امیدهای نادرست سبب ترویج صلح شود بلکه سبب می شود صلح دست نیافتنی تر شود. صلح واقعی فقط زمانی تحقق پیدا می کند که سران فلسطینی از فلسطینی ها بخواهند تا سه ستون صلح را بپذیرند. این سه ستون صلح عبارتند از اولا، به رسمیت شناختن واقعی اسرائیل، ثانیا دست کشیدن از همه ادعاها ازجمله حق بازگشت (به سرزمینهای فلسطینی) و ثالثا حضور امنیتی بلندمدت اسرائیل.
من از تلاشهایم برای رسیدن به صلح واقعی هرگز دست نخواهم کشید. دوستان من! اسرائیل به دنبال صلح است یعنی صلح واقعی. اما برای رسیدن به صلح، به شریکی فلسطینی نیاز است که حاضر باشد درمقابل افراط گرایی فلسطینی بایستد همانطور که دیگر دولتهای عربی در منطقه این کار را انجام می دهند. امیدوارم بتوانیم در نهایت چنین همراهی را در طرف مقابل پیدا کنیم یعنی همراهی که به رسمیت بشناسد اسرائیل کشور یهودیان است و دغدغه های امنیتی ما را جدی بگیرد و از همه ادعاهایشان دست بکشد. هفته گذشته ما شصت و هفتمین سالروز درخواست سازمان ملل متحد برای ایجاد کشور یهودی (اسرائیل) را جشن گرفتیم. امروز افتخار می کنیم که یهودیان به حق تعیین سرنوشت ملی خودشان در کشوری با ماهیت واقعی دموکراتیک دست یافته اند که در آن، حقوق همه شهروندان قطع نظر از نژاد و دین و جنسیت تضمین می شود که در بیانیه اعلام استقلال ما وعده داده شده بود. این وضع تغییر نخواهد یافت. من در دفاع از هویت اسرائیل به عنوان کشور ملت یهود، هرگز به قانونی تن در نخواهم داد که ماهیت دموکراتیک اسرائیل را تضعیف کنم. من نه حالا و نه هیچ وقت دیگری این کار را انجام نخواهم داد.
رابطه قوی بین اسرائیل و آمریکا در ارزشهای دموکراتیک مشترک ما ریشه دارد. مصداق دوستی ما بار دیگر در تابستان امسال، خودش را نشان داد و آن زمانی بود که رئیس جمهور اوباما و کنگره آمریکا، کمکهای مالی دیگری به اسرائیل دادند تا از آن برای سامانه گنبد آهنی استفاده کند که جان عده زیادی را نجات داده است. هفته گذشته بار دیگر نشانه دیگری از این دوستی بروز کرد و آن زمانی بود که اکثریت عظیمی از اعضای جمهوری خواه و دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا و به دنبال آن هم سنای آمریکا، طرح شراکت راهبردی اسرائیل و ایالات متحده را به تصویب رساندند. فکر می کنم دوستان متعدد ما از هر دو حزب (دموکرات و جمهوریخواه) در مجلس نمایندگان و سنای آمریکا همانند من، متعهد هستند شراکت ایالات متحده و اسرائیل را بیش از پیش تقویت کنند. من مطمئن هستم که با استمرار همکاری نزدیک ما، اسرائیل و ایالات متحده و شرکای میانه روی عرب ما می توانند آینده ای شکوفاتر و امن تر ایجاد کنند. این کار آسان نخواهد بود زیرا چالشها بزرگ هستند. برای مقابله با این چالشها، اسرائیل به دولتی نیاز دارد که بتواند تصمیمات دشوار را اتخاذ کند. امیدوارم مردم اسرائیل اختیار جدیدی به من (در انتخابات) بدهند تا دولتی قوی و باثبات ایجاد کنم که بتواند وظایف را انجام بدهد و کشور یهودی را در این دوره زمانی پرتلاطم و سرنوشت ساز هدایت کند. من مطمئن هستم که در سالهای پیش روی، می توانیم اسرائیل را به ساحلی امن تر هدایت کنیم و این کار را انجام خواهیم داد. از همه شما سپاسگزارم.

مذاکرات هسته ای/قسمت9:عوامل تمدید 7 ماهه/چرا توافق دو مرحله ای یک توطعه است؟

مذاکرات هسته ای فصل 2/قسمت اول:عوامل تمدید 7 ماهه/چرا توافق دو مرحله ای یک توطعه است؟

با روی کار آمدن دولت یازدهم و تغییر استراتژی سیاست خارجه ایران و مجوز رهبری برای مذاکره مستقیم با 5+1 و امریکا دوران جدیدی از مذاکرات برسر برنامه اتمی ایران برای دولت جمهوری اسلامی آغاز شد.البته این به منظور شروع از صفر نبود چرا که فرسایشی شدن مذاکرات در گفت و گوهای سعید جلیلی و 5+1 توسط شش کشور تجربه ای بود که مسوولان ایران انگیزه ای برای روبرو شدن دوباره با آن را نداشتند و حصول توافق و برداشتن همه تحریم ها در دستور کار ایران قرار گرفته بود.
این انگیزه که به اعتقاد برخی نشات گرفته از شعارهای تبلیغات انتخابی دکتر حسن روحانی بوده است،تا کنون با جدیت تمام دنبال شده است و همچنین با حمایت قاطع رهبری توانسته است موفقیت های بسیاری در حوزه دیپلماسی کسب نماید.البته در این خصوص نظر دیگری هم وجود دارد که روند مذاکره با امریکا از اواخر دوران چهار سال دوم ریاست جمهوری دکتر محمود احمدی نژاد آغاز شده بود و به نوعی سیاست کلی نظام به شمار می آمد تا به نوعی دولت بتواند با سر و سامان دادن اوضاع داخلی و ناکام گذاشتن توطعه های احتمالی با دست دادن با امریکا دستکش مخملی را از پنجه چودنی بیرون بکشد تا همگان ماهیت واقعی دولت ریاکار ایالات متحده را به درستی درک کنند تا این امر خود موجب لغو تحریم های غیر قانونی شود.
اکنون با گذشت نزدیک یک سال و نیم از آغاز مذاکرات،تجربیات فراوانی بر تجارب قبلی افزوده شده است.
اولین نتیجه جدی مذاکرات با شش کشور را باید توافق ژنو دانست.توافق ژنو را نمیتوان یک موفقیت دیپلماتیک به حساب آورد البته این را میتوان قدمی برای حصول به توافق نهایی به حساب آورد که البته امری مثبت بود نه یک موفقیت دیپلماسی یا یک شکست
اما باید پذیرفت در جریان توافق ژنو مسائلی پیش آمد که حصول به توافق را کمی سخت تر نمود که از آن جمله میتوان تداخل این مذاکرات با تکنلوژی پیشرفته موشکی ایران یا نزاع ایران و امریکا بر سر ائتلاف ضد داعش و یا تداخل این مسایل با جمایت های قاطع و علنی ارتش بدون مرز ایران(سپاه پاسداران)از منافع کشور در لبنان و سوریه و عراق و حتی حمایت از گروه مقاومت جهاد اسلامی و مقاومت که در جنگ با اسراییل امنیت اسراییل را زیر سوال بردند نام برد.البته اینها تنها عوامل ظاهری و جزئی در برهم زدن روند عادی مذاکرات به شمار میرود و مسئله اصلی تداخل هدف مذاکرات یعنی رفع تحریم ها با هدفی جعلی یعنی حفظ امنیت اسراییل است که به نوعی با عوامل گفته شده رابطه دارد.درواقع اسراییل را میتوان اصلی ترین عامل بر هم زدن مذاکرات دانست هرچند اصلی ترین حامی اسراییل در بین شش کشور ایالات متحده به شمار میرود.
به دلایل مذکور توافقنامه ژنو نتوانست منجر به یک توافق جامع شود بلکه تنها نتیجه آن تمدید هفت ماهه این معاهده بود که مورد اتفاق نظر ایران و شش کشور واقع شد.
اما امروز مسئله هسته ای ایران آشکار تر از پیش خودش را نشان میدهد.امریکا از طرفی همه توانش را بر این داشته است تا ایران را وادار به پذیرش توافق نامه دو مرحله ای کند.این در حالی است که رهبر انقلاب در جمع کارکنان نیروی هوایی ارتش پرده از این توطعه امریکا برداشتند و توافقنامه دو مرحله ای را تفکری شیطانی معرفی کردند که همان روند پیش از مذاکرات را دنبال میکند.درواقع امریکا به دنبال این است که با تحمیل یک توافقنامه دو مرحله ای از طرفه از عمل به توافقات مرحله اول شانه خالی کند و از طرف دیگر مذاکرات مرحله دوم را تا میتواند تا زمنی که بخواهد به طول انجامد و ایران را وارد بازی جدید فرسایشی کند.
در مقاله شماره 2 در خصوص تاثیرات فرسایش شدن مذاکرات و تحلیل شرایط احتمالی صحبت خواهیم کرد.

نامه های بدون مرز/نگاهی بر شباهت ها و تفاوت های دو نامه بدون مرز

نامه های بدون مرز/نگاهی بر شباهت ها و تفاوت های دو نامه بدون مرز
مدتی پیش رهبر جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العضمی امام خامنه ای طی نامه ای به جوانان اروپا بار دیگر به جهانی بودن اندیشه اسلام تاکید کردند که این مسئله بازتاب گسترده ای در رسانه ها از خود نشان داد.این نامه را میتوان دومین نامه ای دانست که از مرزهای ایران خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد.
اولین نامه ای که از مرزهای جغرافیایی و اجتماعی ایران خارج شد و اندیشه مبارک اسلام را با همه ابعاد فلسفی اش بیان نمود به قلم مبارک امام خمینی رحمت الله علیه نگارش یافت.این نامه که به گورباچوف آخرین رهبر شوروی نوشته شد،در تاریخ بشریت ماند تا خبر از آفاق بلند اندیشه بت شکن انقلاب دهد و حقیقت انقلاب اسلامی را به زبان فصیح تاریخ محیای عام و خاص سازد.این نامه به گونه بود که امام خمینی شکستن استخوان های کمونیسم را در جهان به گورباچوف یاد آور شد.ایشان که در شرایط دو قطبی جهان ندای نه شرقی نه غربی سرداده بود با این اقدام در پی این برآمد تا با یک حرکت تاریخی مسائلی را مطرح نماید که تا بشریت زنده است در کتب تاریخی خواهد ماند و نسل های بشر به یقین از این نامه الهام خواهند گرفت.امام خمینی در این نامه به گورباچوف یاد آور میشود که آنچه شوروی را در پرتگاه قرار داده است و در آینده موجب نابودی آن میشود عدم آزادی و مسائل اقتصادی نیست بلکه عدم اعتقاد به خداوند است.ایشان در این نامه،عدم اعتقاد به خداوند متعال را عامل مشترک بین قطب غرب و قطب شرق میداند با با حداکثر استفاده از شکاف میان قطب غرب و قطب شرق،جهان غرب را فرسوده میداند که در نهایت نابود میشود چون به خداوند معتقد نیست.امام به این شیوه سعی در اعلام ازمحلال نظام کمونیسم داشته و خواسته اند بگویند هرکسی از کمونیسم جدا شود و به توحید روی اورد به گور نخواهد رفت.این حرکت امام خمینی نوعی حرکت تاریخی بود که موجب مطرح شدن فلسفه اسلامی در روح این نامه گردید.فلسفه اسلامی در کالبد مفاهیم معنوی و انسانی در این نامه به چشم میخورد از این رو این نامه را نمیتوان کاملا سیاسی دانست.بلکه تنها بخشی از این نامه سیاسی است و اغلب آن فلسفی و اعتقادی است یعنی همان چیزی که کومنیسم از آن بیزار است.
امام خمینی رحمت الله علیه در بخش دیگری از نامه خود به آخرین رهبر شوروی این مسئله را بیان میکند که رهبران کمونیسم باید در علم توحید جست و جو کنند و بدون غرض به یافتن حقیقت بپردازند و تنها در این صورت است که حقیقت را خواهند دانست.به عقیده ایشان کسی که مستقیما در دین تحقیق کند به یقین به سمت جهان بینی توحیدی و معنوی سوق داده خواهد شد.
به عقیده ایشان تفاوت قطب غرب و قطب شرق تنها در کالبد آنهاست.چرا که کالبد شرق به صراحت اعلام میدارد که خدایی در پهنه جهان فرمانروایی ندارد و آنچه فرمانرواست فقط انسان است.اما کالبد غرب این عقیده را آشکار نمیسازد هرچند در درون بر این عقیده استوار است.به عقیده امام خمینی چرخش کمونیسم به اسلام بسیار سهل تر از چرخش قطب ریاکار غرب است.چرا که قطب شرق صدای شکستن استخوان های خود را احساس کرده است و از این نظر چندین قدم جلوتر از قطب سرمایه داری قرار دارد.این مسئله مهم ترین دلیل امام خمینی از نگارش این نامه به گورباچوف به شمار می آید.
نامه ای که از طرف رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای خطاب به جوانان اروپایی نوشته شد،گویای فضای غبار آلودی است که دشمنان بر پا کرده اند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند.آنچه در روح این نامه موج میزند معرفی جهانی است که در آن معنویت نیز در کنار مادیت ارضا میشود بدون این که فرهنگ حیوانات بر این جهان حاکم باشد.جهانی که نسل آینده بشریت باید بسازند جهانی است که بوی کمال بدهد نه بوی نقصان.اما همه آنچه در روح نامه حضرت امام خمینی به گرباچوف گفته شد در نامه رهبر انقلاب به چشم میخورد اما نکته حائز اهمیت این مسئله است که چگونه میشود که رهبر انقلاب سیاسیون اروپا را مورد خطاب قرار نمیدهد و تنها با جوانان اروپایی مستقیما صحبت میکند؟ایشان در بخشی از نامه خود چنین مینویسند: در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند
گویا رهبر انقلاب بر این باور هستند که در این برهه زمانی نگارش نامه خطاب به رهبران جهان بی فایده است چرا که سیاسیون قادر اند چون گذشته جوانان را در ناآگاهی و جهل نگاه دارند.و سیرت پاک و بیدار جوانان را به منجلاب فساد و بی خبری سوق دهند.
میتوان در یک جمله نامه رهبر معظم انقلاب را مقدمه ای در جهت گسترش اسلام ناب در سراسر جهان و تلاشی ارزنده در جهت ساخت بستر اساسی برای زمان طلوع دوباره خورشید اسلام دانست .

استراتژی انتشار فیلم توسط داعش مشکوک است



مدتی است که گروه تروریستی داعش دست به جنایاتی زده و آنها را در فضای مجازی منتشر میکند.فیلم هایی که همه آنها با کیفیت عالی و فیلم برداری ماهرانه در فضای مجازی منتشر شده اند.مدتی پیش دوخبرنگار امریکایی در مقابل دوربین ها سر بریده شدند و واکنش شدید اللهن دولت ایالات متحده از این اقدام را در پی داشت و موجب خشم دولت امریکا از این ماجرا شد و بستر ورود گسترده سربازان امریکایی به کشور عراق را مهیا نمود.پس از آن یک مرد انگلیسی به دست داعش کشته شد و فیلم آن در فضای مجازی منتشر شد که از کیفیت بسیار بالایی برخوردار بود و موجب خشم دولت انگلیس شد تا آنجا که دولت انگلستان برای چاره اندیشی اقدام به تشکیل جلسه اضطراری نمورد.شبیه همین ماجرا بر سر یک مرد ژاپنی اتفاق افتاد که آن نیز خشم چینی ها را بر انگیخت.درواقع گروه تروریستی داعش با این فیلم ها ثابت کرد که جنگ خاور میانه یک جنگ داخلی بین مسلمانان نیست بلکه جنگ حق و باطل است و حق باید زنده بماند و باطل باید کشته شود.اما پس از مدتی این جنایات به کشورهای خاور میانه بازگشت و داعش در یک اقدام وقیح و جنایت کارانه اقدام به سوزاندن خلبان اردنی نمود که در جریان بمباران مواضع داعش اسیر شده و پس از مدتی در یک قفس آهنی سوزانده شد.بلافاصله پس از این حادثه تروریستی پادشاه اردن که به امریکا سفر کرده بود،به کشورش بازگشت و در یک اقدام ضرب العجل وزیر دفاع اردن را مسوول تلافی این اقدام نمود که این مسئله حملات جنگنده های ارتش اردن به مواضع داعش را در پی داشت.
اما چند روز پیش جنایت تازه ای از داعش در رسانه ها انتشار یافت که بنا به آن بیست و یک کارگر مصری توسط نقاب داران داعش سر بریده شدند.این اقدام که در لیبی رخ داد گمانه زنی ها را در خصوص اقدامات قبلی داعش وارد مرحله جدیدی کرد.کشور لیبی که پس از مرگ معمر قذافی به ناامن ترین کشور منطقه تبدیل شده است،امروز پس از افغانستان بزرگترین مرکز جولان القاعده محسوب میشود.ناامنی های موجود در لیبی موجب شده است تا حدی کشور مصر نیز به ناامنی کشیده شود.علی رغم تلاشهای دولت مصر برای ایجاد امنیت بیشتر در مرزهای خود با لیبی،قاچاق سلاح از لیبی به مصر افزایش یافته همانگونه کا قاچاق کالا در این کشور روند افزایشی به خود داشته است.از طرف دیگر مشکلات اقتصادی شدید که دولت مصر با آن روبروست موجب بی کاری گسترده در مصر و تورم شدید قیمت ها شده است که این امر مهاجرت گسترده مصری ها به لیبی را برای یافتن کار به دنبال داشته است.از این رو دولت مصر بر این باور رسیده است که باید احتمال اسارت تعداد زیادی از مصری ها در لیبی را جدی گرفت.اما از این گذشته جنایت جدید داعش نوعی اتفاق جبهه را در خاورمیانه پدید آورد.
یک اتفاق جبهه که در مقام رسانه ایران در آن جایی ندارد.
خلاصه:
انتشار فیلم ها از جنایات داعش موجب نوعی اتفاق جبهه در خاور میانه و میان کشورهای غربی شده است.درواقع کشورهای غربی با اغلب کشورهای عربی در یک جبهه قرار گرفتند
سوال:.
اما یک سوال که ذهن هر تحلیلگر سیاسی را به خود مشغول میکند که آن را در یک مقدمه و سپس سوال مطرح میکنیم. ایتدا نکته حائز اهمیت این مسئله است که داعش تاکنون علنی اعلام کرده است که مصری،اردنی،عراقی،سوری،چینی،امریکایی،صعودی،انگلیسی و لیبیایی و ملیت های گوناگونی را مورد هدف قرار داده است و سر بریده است و این مسئله نشان داده است همه دنیا دشمن داعش هستند و اگر هم چنین نبوده است اما در مقام رسانه این مسئله به اثبات رسیده است.
اما سوال اینجاست که چرا داعش که دشمن بلا مناضع شیعه است و بارها اعلام کرده است که نجف و کربلا و سامرا را ویران خواهد کرد و از طرف دیگر علیرغم مواضع تند مسئولان ایرانی در قبال داعش،این گروه تروریستی تاکنون هیچ ایرانی را در مقابل دوربین سر نبریده است با این که به اسارت گرفتن یک ایرانی در کربلا یا نجف یا بغداد یا دمشق و سوریه و انتقال آن به مکانی نامعلوم کار چندان سختی نبوده است.یا حداقل اگر داعش درپی ابراز مواضع خصمانه خود نسبت به ایران بود میتوانست یک عراقی یا سوری یا مصری را در مقابل دوربین بعنوان یک ایرانی معرفی کند و او را اعدام نماید.اما چرا تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است؟
آیا گروه تروریستی داعش از روبرو شدن با جمهوری اسلامی ایران وحشت دارد؟
یا اینکه فعلا تصمیمی برای روبرو شدن با ایران نداشته است؟
اگر هرکدام از فرضیه های بالا را مطرح کنیم یک پاسخ برای آن کافی است.باید اینگون این پاسخ را مطرح نماییم که گروهی که خود را با امریکا و انگلیس و دولت های شرقی در انداخته است چگونه میتواند واحمه ای از ایران داشته باشد؟
اما فرضیه سوم که بسیار سوال برانگیز است و پاسخ آن باید به تحلیل مخاطب داده شود این فرضیه است که:
احتمالا طراحان این سناریو در پی این هستند که امریکا و انگلیس را هم صف کشورهای ترکیه،عربستان،عراق،اردن و مصر و سایر کشورهای عربی بعنوان دشمنان داعش معرفی کنند تا بتوانند در آینده با استناد به این که داعش مواضع ایران را مورد هدف قرار نمیدهد این تفکر را القا کنند که داعش را ایران پرورده است همانگونه که مسوولین امریکایی بارها عدم ورود ایران به ائتلاف ضد داعش را دلیل حمایت مخفیانه ایران از داعش معرفی کرده اند.درواقع آنها با این مواضع ریاکارانه در پی این هستند که داعش این سگ هار که امروز دامن گیر خودشان شده را از خود برهانند.