یادداشت های سیاسی

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران
یادداشت های سیاسی

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

دولت به سیاست داخلی چقدر وزن میدهد؟

با روی کار آمدن دولت یازدهم و تغییر روش دولت در مقابل تحریم های ظالمانه غرب و کوشش در جهت دفاع از حقانیت مسئله هسته ای کشور،وزارت امور خارجه عهده دار آن شد تا مسالمت آمیز بودن برنامه اتمی کشور را به جهانیان ثابت کند تا حداقل از نزاع ایران و کشور های عرب منطقه کاسته شود و موج تبلیغات رسانه ای و انحراف اذهان عمومی نسبت به ایران اندکی رو به ضعف نهد تا پیام اصلی جمهوری اسلامی ایران به ملت های مسلمان و غیرمسلمان منتقل گردد و این جوامع ،خود در مورد برنامه اتمی ایران قضاوت کنند.
از ابتدای عملیاتی شدن این شیوه در ایران و تلاش برخی روزنامه نگاران و مقاله نویسان و برخی متفکران در القای توانایی حل و فصل منازعات با غرب،این تفکر تازه به دوران رسیده ،دولت را نیز به این سمت کشاند که پای در میدان مذاکره بگذارد.هرچند این مذاکرات پیش از دولت یازدهم نیز در سطحی متفاوت مطرح بود اما از آغاز کار دولت تدبیر و امید این طرح بصورت جدی دنبال شد که اصلی ترین محرک آن را باید فضای نامناسب بوجود آمده و برداشت های غلط از شعار آشتی با جهان دانست.برخی متفکران و البته برخی در خود دولت بر این باور غلط دامن زدند که چنانچه رابطه با امریکا برقرار گردد بسیاری از مشکلات اقتصادی ایران برطرف خواهد شد.این رویکرد تا جایی پیش رفت که احتمال بازگشایی سفارت امریکا در ایران قوت گرفت و برخی از روشنفکران خارج نشین با نهایت بی خبری از شرایط داخل ایران،این مسئله را مطرح نمودند.
هرچند اوایل کار دولت،خود این قوه بر این باور دامن زد و رابطه با امریکا و تعامل سازنده با جهان را به گونه ای مطرح ساخت که هیچگونه مطابقتی با امنیت ملی ایران دارا نبود اما گذشت زمان مسئولان دولتی را متوجه این قضیه ساخت و دولت تلاش نمود تا رویکرد بوجود آمده را تردید نماید و بیش از پیش به امر تولید داخلی و سیاست داخلی بها دهد.
مسئله مهم آن است که بدانیم حلال مشکلات اقتصادی ایران،رابطه با امریکا نیست.رابطه با امریکا تنها میتواند در سطح متعادلی برقرار گردد و قطعا این رابطه نیز توام با بی اعتمادی خواهد بود و حتی ممکن است در مواقعی حالت تیرگی به خود بگیرد.
اما در مجموع باید بگویم نگاه مسئولان ارشد دولت به حل مشکلات داخلی به گونه ای است که آنها را بر این باور استوار ساخته است که ابتدا باید سیاست خارجی را حل نمود و سپس برای حل سایر مشکلات داخلی راهی یافت.
بسیاری از مشکلات اقتصادی ایران به گونه ای است که اگر رابطه با امریکا بر بدتر شدن آن دامن نزند بهتر نخواهد شد که بارزترین نمونه آن فساد سیستماتیک اداری و اقتصادی است که قطعا با ورود دلار به کشور افزایش خواهد یافت.
از دیگر نمونه های این مشکلات باید به وابسته سالاری در سمت گزینی دولتی اشاره نمود که خود به تنهایی تاکنون عامل بسیاری از فساد های اقتصادی بوده است.
تنازع میان گروه های سیاسی و رواج شیوه تخریب و سیاه نمایی وجود دارد که خود عامل رقابت فاسدان اقتصادی شده است.
علاوه بر آن مسایلی چون نابرابری اجتماعی و تجمل گرایی دولتی نیز موجب گردیده اند که تولید و اشتغال با آسیب های جدی مواجه گردد و اقتصاد کشور در شرایط رکودی خود باقی بمانند که همه این مسایل با رابطه اقتصادی ایران و امریکا حل و فصل نخواهند شد.
علاوه بر مسایل اقتصادی که امروزه توانسته است اقتصاد کشور را در مقابل تحریم آسیب پذیر نماید برخی از مسایل فرهنگی نظیر ازدواج نیز در این روند،کم اثر نبوده اند.
نتیجه:با وجود مسایل گفته شده باید این نکته را نیز ذکر نمود که مسایل خارجی نیز جایگاه مطلوب خود را دارد و این مسئله نیز بسیار مهم است اما نکته آن است که دولت به کدام طرف بیشتر وزن میدهد.سیاست خارجی و سیاست داخلی دو مقوله مهم اند که دولت باید یکی را بعنوان رویکرد اصلی خود برگزیند.سیاست خارجی یا سیاست داخلی؟
من به سیاست داخلی بیشتر وزن میدهم.