یادداشت های سیاسی

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران
یادداشت های سیاسی

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

اهداف و روشهای غرب برای تجزیه ایالتی ایران چیست؟

پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی رحمت الله علیه را میتوان نقطه عطفی در مناسبات سیاسی ایران با جهان اسلام برشمرد که وقوع آن در اواخر قرن نوزدهم توانست بسیاری از مبادی فکری و عقیدتی مورد تقلید جوامع اسلامی را در هم بشکند و الگویی دیگر را در منطقه خاورمیانه حاکم سازد.بینش جهانی امام راحل رضوان الله تعالی علیه در بسیاری از امور سیاسی،اقتصادی و فرهنگی به گونه ای بود که شیعه را کنار سنی،کرد را کنار فارس،بلوچ را کنار عرب به آرامش رساند و به افکار قبولاند که پروژه تجزیه ایران با پیروزی یک انقلاب ارزشی ،محقق نخواهد شد.

جهان استکبار در اواخر عمر سلطنت پهلوی بر این باور رسید که وقوع انقلاب در ایران اجتناب ناپذیر خواهد بود و از این رو تلاش نمود تا انقلاب را به مسیری بکشاند که ایران خود به خود تجزیه گردد و جریان برخواسته از اندیشه ناب اسلام محمدی و ایدئولوژی اسلام سیاسی در این ساختار اجتماعی متبلور نشود که به حول و قوه خداوند این پروژه تاکنون ناکام مانده است.
رویکرد غرب در خصوص ایران و اندیشه حاکم بر آن را باید در سه مرحله خلاصه نمود.غرب در تلاش است تا با گذار ایران از این سه مرحله،این کشور را بار دیگر به عامل اجرایی سازی پروژه های امریکا در منطقه مبدل سازد که به آنها اشاراتی را خواهیم داشت.
1-انحراف فکری و اجرایی رهبران ایران:از بدو پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران امریکا در تلاش بوده است تا ایران را ملزم به هم زیستی با اسراییل نماید تا بدین وسیله ثبات در منطقه را حاکم سازد.ثبات در منطقه از دیدگاه امریکا بدان معناست که اسراییل تنها حکمران منطقه شمرده شود و به نوعی همه کشور های خاورمیانه او را به رسمیت بشناسند و حول اهداف او فعالیت نمایند تا اختلاف در خاورمیانه لطمه ای به منافع سیاسی و اقتصادی و نفتی امریکایی ها در خلیج فارس وارد نیاورد که این نیز خود در راستای اهداف استعمار گونه امریکا و تلاش این کشور برای چپاول نفت ملتهای مسلمان بوده است.پیروزی انقلاب اسلامی ایران بعنوان نقطه عطفی در به خطر افتادن منافع ایالات متحده و اسراییل در منطقه شمرده میشود که طبعا با فتوای تخاصم علیه صهیونیست های غاصب توسط امام خمینی رحمت الله تالی علیه همراه بوده است.تلاش غرب برای انحراف فکری رهبران انقلاب اسلامی بعنوان جبهه اصلی فرماندهی دشمنان امریکا در منطقه نظیر حزب الله و جمعیت های مبارز فلسطینی و عراقی و یمنی تا به امروز متوقف نگردیده است.غرب به خوبی میداند ایران مهد ایدئولوژی ضد استعماری در منطقه است.از این رو بر این باور است که اگر بتواند رهبران ایران را متوقف سازد،یمن،عراق،حزب الله و سوریه را نیز از پا در خواهد آورد.اما حقیقت همان ایدئولوژی و هدفی است که در اذهان ملت ها جای میگیرد و در همه شرایط ممکن از مرز های جغرافیایی گذر میکند و افول یا صعود آن دیگر تحت تاثیر جغرافیای زمین نخواهد بود و تنها جغرافیای اندیشه است که این عقاید را به آن سوی کره خاکی منتقل میسازد.
این مسئله نیز در خصوص جمهوری اسلامی ایران صادق است.از بدو پیروزی انقلاب تلاش امریکا برای انحراف فکری رهبران و صاحب منصبان دولتی و شخصیت های مذهبی و سیاسی وجود داشته است که به نتایجی نیز رسیده و ریزش هایی را در این راستا شاهد بوده ایم.لکن آنچه اهمیت دارد ریزش در مقابل رویش است.رویش نسلی فهیم تر و آگاه تر از نسل پیشین،امری است که میتواند بک کشور را از آسیب های اجتماعی و فرهنگی حفظ نماید و آسیب های وارده را ترمیم سازد.
طیغ تیز غرب برای اجرایی سازی پروژه منحرف سازی رهبران جامعه،ایجاد اختلاف میان آرا و نظرات آنهاست که تاریخ بارها این را به اثبات رسانده است و همگان میدانند رقابت های ناسالم و درگیری میان رهبران سیاسی جامعه زمینه ساز فروپاشی یک نظام را فراهم خواهد کرد.عمده تمرکز غرب بر فروپاشی جمهوری اسلامی ایران است.همچنین در مقاله ای ترجمه شده از مارک پالمر چنین خواندم که او میگفت انقلاب اسلامی ایران متاثر از انقلاب اکتبر روسیه بوده و تنها راه نابودی آن انفجار از درون است.
این تصور نیز در میان متفکران غرب کم و بیش دیده میشود و همچنین ایجاد تناسب میان مبانی نظری این متفکران و روند اجرایی دولتها و رسانه های آنان این مسئله را بیش از پیش ثابت میکند که طرح نهایی غرب برای نابودی جمهوری اسلامی ایجاد اختلاف دردر نهایت فروپاشی از درون است.
2-تجزیه جغرافیایی:جامعه ایران جامعه ای است با قومیت ها و مذاهب گوناگون که از این رو در زمره طرح تجزیه حکومتی قرار میگیرد.به طور طبیعی انقلاب در کشورهایی با قومیت متعدد و گسترده،تمامیت خاک آن کشور را دچار خطر خواهد نمود و باید توجه داشت اصولا نظام های سیاسی خاص در موقعیت جغرافیایی کوچک تر بیشتر توانایی اجرایی شدن را دارند که نمونه بارز آن را میتوانید حاکمیت دولت یهودی اسراییل در منطقه کوچکی از خاورمیانه دانست.از این رو تجزیه یک کشور بزرگ قدرتمند موجب خواهد شد که چند کشور کوچک ضعیف از دل آن متولد شوند.این الگو را میتوان در بسیاری از انقلاب های بزرگ جهان مشاهده نمود.غرب در راستای رسیدن به اهداف خود در کشورهای عربی،تمرکز خود را بر شکاف ها و گسل های عقیدتی میگذارد تا به این واسطه پیوند مذهبی را در هم بشکند و کشورهای جدید با ایدئولوژی های متفاوتی را در کنار هم نگاه دارد.از این رو شاهد آن هستیم که روز به روز نقشه جغرافیا قطعه قطعه میشود و کشورهای جدیدی متولد میشوند که بیش از پیش خود ر وابسته به امریکا و غرب میدانند و سرتعظیم در مقابل اقتدار ایالات متحده و اسراییل فرود می آورند.
اما طرح تجزیه در ایران به گونه ای دیگر است.با آن که تلاش برای دشمن سازی برای شیعه و سنی در ایران هم اکنون شیوه ای رایج است اما این شیوه تاکنون نتوانسته است خللی در سیستم اجتماعی یا حتی سیستم سیاسی ایران بوجود بیاورد.غرب با کسب تجربه از حوادث پس از پیروزی انقلاب بر این باور است که برای بارور نمودن ظرفیت شورشی جامعه ایران باید دست بر شکاف های قومیتی گذاشت که به بهانه فقر و اختلاف طبقاتی بوجود آمده است.
بیایید به گذشته باز گردیم ،با پیروزی انقلاب و بالاگرفتن تب تجزیه در ایران،خطر سقوط ایران را بیش از پیش تقویت نمود اما پس از سالها جنگ،عاملان دشمن و کسانی که به بهانه های واهی غرب کشور را به آتش کشیده بودند اسلحه به دست از کشور گریختند و تحت عنوان کمیته خلق عرب و دموکرات های کرد و... ثابت کردند که ظرفیت ماندن در کنار خلق خود را ندارند.
گرچه طرح تجزیه ایالتی یا طرح تجزیه سیاسی سیاسی ایران در دهه اول انقلاب نتیجه ای در بر نداشت اما این گزینه یکی از مواردی است که همچنان در دستور کار غرب قرار گرفته است.اما آنچه در ایران مانع اجرای طرح تفرقه اجتماعی شده است جایگاه بالای ولی فقیه و امامت در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران است و مادامی که ولایت فقیه در جایگاه و مرتبه خود و در چهارچوب قانون اساسی در راس حکومت باشد،تفرقه اجتماعی سر به شکست خواهد سایید.
نتیجه:مقصود ما از بیان این دو مرحله آن است که بدانیم اکنون در کجای کار قرار داریم.ایجاد اختلاف میان رهبران اجتماعی ایران موجب خواهد شد تمرکز قدرت از میان برود و این خود زمینه بروز شورش گسترده در اقسان نقاط کشور را فراهم خواهد نمود که نمونه آن را در اوضاع آشفته ابتدای انقلاب شاهد هستیم که این خود ناشی از در هم شکستن سلطنت پهلوی بوده است.خلقی که عمری در پی بهبود اوضاع خود بودند،ناامید از همه جا و همه کس دست به شورش برداشتند و اینجا رهبری کاریزمای امام خمینی رحمت الله تعالی علیه این شورش مردمی را بصورت مسالمت آمیزی خاموش نمود و ملت کرد و عرب و بلوچ با اعتماد به نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی،سلاح خود را بر زمین نهادند و راه خود را از عاملان صدام و اربابان امریکایی اش جدا ساختند.باید توجه داشت که چنانچه روزی به این اعتماد خدشه ای وارد گردد ممکن است بار دیگر خصارت جانی و مالی فراوانی متحمل این کشور گردد که راه پیشگیری از آن دنبال نمودن طرح آمایش سرزمینی در مناطق غربی و جنوبی کشور محسوب میشود.