یادداشت های سیاسی

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران
یادداشت های سیاسی

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

اساسی ترین عامل دخیل در آینده خارمیانه چیست؟روندها یا وقایع غیر قابل پیش بینی؟

تحلیل وضعیت آینده خاورمیانه یا به عبارتی پیش بینی آنچه در آینده در این منطقه اتفاق خواهد افتاد مستلزم تحلیل شرایط فعلی و مشخص کردن پدیده ای است که آن را روند مینامیم.روندها اصولا مجموعه ای از وقایعی هستند که در یک بازه زمانی اتفاق می افتند و غالبا قابل پیش بینی هستند.پس پیش بینی آینده منطقه بر اساس روندها میتواند امری ساده و نزدیک به واقعیت باشد.برای مثال میگوییم عربستان سعودی ظرفیت های تولید و صادرات نفت و انحصار بازارهای نفتی را داراست و در تلاش است تا این ظرفیت ها و فضاها را افزون سازد.لذا با ترکیب یک سری مولفه ها به این نتیجه خواهیم رسید که قدرت اقتصادی عربستان در آینده نه چندان دور در منطقه مطرح خواهد بود و این دولت میتواند منابع عظیمی را در خلیج فارس و دریای سرخ به خود اختصاص دهد و نقش رهبری قابل توجهی را در اتحادیه عرب کسب نماید.این یک پیش بینی است.اما آیا همیشه روندها هستند که آینده یک منطقه را رقم خواهند زد.باید در جریان باشیم که شاید روندها بتوانند آینده منطقه ای مثل اروپا را شفاف نمایند اما این امر در خاورمیانه غیر قابل قبول است.تصور کنید امروز میگوییم بحران مهاجرت پناه جویان به اروپا شکل گرفته است و اروپا در تلاش است تا از طرفی از این نیروی انسانی بهره برداری کند و از طرفی به دلیل افت اقتصادی که با آن روبرو خواهد شد،ایالات متحده را بعنوان رهبر ائتلاف جنگ با داعش مورد سرزنش قرار دهد.لذا میتوان انتظار داشت در آینده مبادلات اقتصادی اروپا و امریکا به گونه ای رقم بخورد که امریکا ثروت عظیمی را بدست آورد و اروپا را بیش از پیش به خود وابسته سازد.این یک روند است که به راحتی گزینه های معدودی را برای پیش بینی آینده در دست یک تحلیلگر قرار میدهد.

اکنون سوال این است که چرا تحلیلگران نمیتوانند آینده خاورمیانه را با استفاده از روند ها پیش بینی نمایند؟آیا نمیشود ازدیاد قدرت اقتصادی تروریست های داعش را بعنوان علت و موفقیت های میدانی آینده معارضان را معلول تلقی کرد؟

فارق از این سوالات باید اساسی ترین دلیل کم اثر بودن روندها را نبود ثبات در خاورمیانه دانست.اکنون سوال این است که چگونه به نبود ثبات در خاورمیانه پی میبریم؟نکته جالب آن است که نمیتوان علت عدم ثبات در منطقه را،جنگهای داخلی دانست بلکه جنگ های داخلی خود معلول عدم ثبات ژئوپلتیکی است.اگر ثباتی در منطقه وجود داشت هیچگاه جنگی آغاز نمیشد که اکنون پایان آن و تبعات آن برای تحلیلگران نامفهوم باشد.اساسی ترین عامل نبود ثبات در خاورمیانه آن است که منطقه در یک دوران گذار از سنت به مدرنیته قرار دارد.جنبش های مدنی در تلاش اند تا حق شهروندی را به جامعه بقبولانند.از سویی دیگر آن بخش از جامعه که حق شهروندی را قبول کرده است خواهان تغییر است و دولت ها این تغییرات را نمیپذیرند.قدرتمند یافتن جنبش های مدنی اسلامی و سکولار توانسته است قشری از فرهنگ گرایان مذهبی و سکولارهای فرهنگ گرا را بیش از فرد گرایان لیبرال قدرتمند سازد.البته گرچه قدرت سیاسی در منطقه کماکان در دست فرهنگ گرایان است اما فرهنگ گرایان مذهبی نیز بخش اعظمی از جنبش های اجتماعی را رهبری میکنند.آنچه لازم است بدانیم آن است که افراطی ها،روشنفکران و سکولارها توانسته اند دولت را در موضع ضعف قرار دهند و از این رو دولت ها کارگردان های اصلی منطقه نیستند.بنابراین اصلی ترین عامل عدم ثبات ضعف دولت ها در مدیریت شرایط داخلی کشورهایشان است.

عامل دومی که به نبود ثبات بین المللی و درون منطقه ای دامن میزند ،نبود اتحادیه منطقه ای قدرتمند است.با آن که روشنفکران و سیاسیون عرب به یک خلا جدی در این حوزه پی برده اند و تلاشهای فراوانی را در جهت قدرتمند سازی اتحادیه عرب صورت داده اند اما باید بگویم این اتحادیه با آن که قدرتمند ترین اتحادیه در منطقه است اما هنوز نتوانسته است سیاست راهگشایی را در قبال مسئله فلسطین اتخاذ کند.حتی در مسئله سوریه و مصر نیز بیش از آن که نگاهی سیاسی از خود بروز دهد نگاه قومی خود را مطرح کرده است.به عبارتی اتحادیه عرب هنوز در حالت اولیه و ابتدایی خود قرار دارد و به شدت تحت نفوذ سازمان ملل و حتی اتحادیه اروپا و از همه نزدیک تر عربستان سعودی قرار دارد.لذا در این موضوع تاکنون نتوانسته است موضع بی طرفی اتخاذ نماید.

در سیاست اصلی داریم که میگوید اگر یک حزب واحد و قدرتمند وجود داشت ائتلاف و اتحادی پدید نمی آمد.با آن که دول عربی به قصد تشکیل یک اتحادیه قدرتمند تصمیم به اتحاد گرفته اند ،اما با این حال هنوز هم نتوانسته اند اقدام در خور توجهی انجام دهند که این نشان از ضعف بسیار دول عربی خاورمیانه دارد که موجب شده است خاورمیانه به سمتی پیش برود که کسی نتواند به راحتی شرایط را پیش بینی نماید.کسی نمیتواند بگوید جنگ کی تمام خواهد شد؟ده سال یا پانزده سال یا حتی بیشتر؟پس از آن چه خواهد شد؟چه کسی پیروز خواهد شد؟آیا سودانیزه شدن در انتظار منطقه است؟

اکنون میخوهیم بدانیم چه عاملی آینده را تحت تاثیر قرار خواهد داد؟درپاسخ باید بگویم آنچه آینده را روشن خواهد کرد اتفاقات غیر قابل پیش بینی است که با افزوده شدن بازیگران منطقه ای و تغییر و تحولات درونی این کشورها، گزینه های متعددی در خصوص وقایع غیرقابل پیش بینی مطرح خواهد شد.در حال حاضر امریکا،روسیه،ایران،ترکیه و سوریه و عربستان اساسی ترین بازیگران منطقه ای هستند که هرکدام شرایط حساسی را در درون تجربه میکنند.در امریکا شعار تغییر بسیار پررنگ شده است و این احتمال وجود دارد که دخالتهای متعدد در این منطقه مستقیما به اروپا سپرده شود و امریکا حضور خود را کمرنگ تر از پیش نماید.از طرفی حضور روسیه در منطقه در حال افزایش است.در ایران کسی نمیداند تاثیرات اقتصادی توافق جامع هسته ای،چه تاثیری بر انگیزه ایران از نفوذ در منطقه خواهد گذاشت؟سیاست ایران تا چه حد در قبال تحولات منطقه چرخش خواهد داشت؟کسی نمیتواند بطور دقیق پیش بینی کند که سرنوشت اردوغان سرکش چه خواهد شد؟آیا اردوغان خواهد رفت و ترکیه پای خود را از ماجرا بیرون خواهد کشید؟آیا ترکیه بطور کامل به زمین بازی امریکا تبدیل خواهد شد؟تحولات بازار نفت نیز اساسی ترین عامل تغییرات احتمالی رویکرد عربستان در منطقه است.

حتی این امکان هرچند بسیار ضعیف وجود دارد که اسراییل بخواهد به یک بازیگر منطقه ای در جریان تحولات خاورمیانه بدل شود که در این صورت میتوانم بگویم یک اتفاق غیر قابل پیش بینی اتفاق افتاده است.روندها در ضعف قرار خواهند گرفت.یا ترکیه به یک باره تصمیم بگیرد بطور کامل همسو با امریکا شود.همه اینها از جمله عوامل پیش بینی نشده است که ابعاد جنگ آینده را ظاهر خواهد کرد چه بسا این حقیقت باشد که برخی تحلیلگران میگویند جنگ جهانی سوم از خاورمیانه آغاز شده است.نتیجه آن که در جهان امروز و علی الخصوص در خاورمیانه نقش حوادث غیرقابل پیش بینی،بیش از روندها است و در تحلیل مسائل منطقه باید بیش از پیش تحرکات بازیگران فعلی منطقه ای و شناسایی بازیگران جدید منطقه ای را مد نظر قرار داد تا بتوان در آینده تحلیلی نسبتا مناسب از شرایط ارائه داد و نباید بر روندها متمرکز شد چرا که روندها،سیاست های در حال گذار است.اما اگر قرار باشد آینده را پیش بینی نمود باید ابعاد بسیار متنوعی از آن مطرح نمود که میتوانند زمین تا آسمان با هم تفاوت داشته باشند.