یادداشت های سیاسی

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران
یادداشت های سیاسی

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

ترکیه با چه شرطی اینجرلیک را به امریکایی ها واگزار کرد؟

ترکیه با چه شرطی اینجرلیک را به امریکایی ها واگزار کرد؟

عزم ترکیه برای مبارزه با تروریسم و اقدامات خاص او در این راستا که از نمونه بارز آن باید آغاز حملات هوایی مشترک با امریکا به مواضع داعش نام برد،نشان از تغییر رویکرد آنکارا در قبال حوادث منطقه دارد.این احتمال نیز میرود که در آینده مواضع انکارا و دمشق بر سر یک منفعت قرار بگیرد و آنکارا نیز همانند بغداد داعیه مبارزه با تروریسم را فریاد بزند.

ترکیه به خوبی میداند که بسیاری از اعمال و رفتارش مورد پسند امریکایی ها نیست و امریکایی ها ناچار اند ترکیه را بپذیرند.آنکارا با این دیدگاه میتواند همکاری های خود را با اعتماد بیشتری به کاخ سفید با این کشور پیگیری نماید و در رقابت همکاری اطلاعاتی با امریکا از اعراب پیشی بگیرد.ترکیه نیز دقیقا به دنبال همین مقصود است و اکنون حاضر شده است تا در راستای تحقق این هدف معاهده اطلاعاتی و لجستیکی با امریکا به امضا برساند که بنا به آن پایگاه نظامی اینجرلیک در اختیار نیروی زمینی ایالات متحده قرار خواهد گرفت و هواپیما های امریکایی نیز در این منطقه رفت و آمد خواهند داشت.عزم ترکیه برای مباره با داعش به قدری جدی است که حتی این کشور آموزش مخالفان به اصطلاح معتدل سوری را نیز به حالت تعلیق در آورده است و میگوید که ترجیه میدهد با داعش بجنگد تا به جنگ با اسد برود.

همزمان با آغاز درگیری میان ترکیه و داعش،آنکارا تصمیم گرفته است به صورت غیر رسمی به جنگ با کرد ها برود و در این راستا اقدام به تعرض به خاک عراق را نموده است و در تلاش است تا کردها را سرجایشان بنشاند.این عملیات ها که از آن بعنوان عملیات بر ضد پ ک ک عنوان میشود نتایجی را در بر داشته است.اینگونه که به نظر میرسد کردهای ترکیه نیز وارد فاز ترور شده اند و در اقدامات تلافی جویانه مناطق جنوب شرقی ترکیه را دچار نا آرامی ساخته اند.طی روز اخیر به یک اتوبوس ایرانی نیز تعرض شده که تلفات جانی به همراه داشته است.آنکارا برای جلوگیری از این روند سعی میکند کرد های سوریه را تضعیف کند.به همین دلیل است که آنکارا کاخ سفید را تحت فشار قرار داده است که حق ندارد از پایگاه نظامی انجرلیک برای کمک به کردهای سوریه استفاده کند.ترکیه به دلایل امنیتی نمیتواند کردهای سوریه را مورد هدف قرار دهد.از این رو تلاش میکند تا آنها را در یک محاصره اقتصادی و تسلیحاتی قرار دهد تا تضعیف شوند و تنها قدرت بازدارندگی به نفع ترکیه در مقابل داعش ایفا نمایند.اردوغان نمیخواهد کردهای سوریه به چیزی شبیه به خود مختاری دست یابند.آنکارا با این منطق،انجرلیک را در اختیار امریکا قرار داده است به شرط آن که از این پایگاه برای کمک رسانی به کردها استفاده نشود تا امنیت ترکیه با خطری مواجه نگردد.

پاسخ به دو سوال/سیاست خارج ایران پساتحریم چگونه است؟

1-مقاله دکتر ظریف در خصوص افزایش تعاملات منطقه ای،چه تاثیری بر روابط ایران و کشورهای عربی دارد؟

پیش از مذاکرات کشورهای عربی که به دنبال پروژه ایران فوبیا،به بازار فروش اسلحه های امریکایی تبدیل شده بودند به شدت تحت تاثیر ایران هراسی به پرکردن جیب تجار اسلحه مشغول بودند.

اما مسئله قابل توجه در خصوص این سوال آن است که باید ایران را از بیرون نگریست.من میخواهم ایران را از از زاویه دید ملل و دول عربی بنگرم.هر روز سران دولت های عربی حاشیه خلیج فارس و در راس آنها عربستان در تلاش اند تا ایران را دشمنی خطرناک در منطقه معرفی کنند علیرغم این که ایران،اسراییل را بعنوان دشمن منطقه معرفی میکند.سیاست خارجی اعراب به گونه ای شکل گرفته است که از بدو آغاز بحران سوریه تا امروز طیغ تیز خود را به طرف ایران نشانه رفته اند و این مسئله طبیعی است که این نگرش ملتهای عرب را هم تحت تاثیر قرار میدهد.این پروژه نه تنها ملل عربی را تحت تاثیر قرار میدهد بلکه متحدان ایران،حزب الله و دولت اسد و انصارالله یمن را نیز تحت فشار قرار داده و همین میشود که سعودی ها بدون هیچ اعتراض مردمی به یمن حمله ور میشوند.همین میشود که خون رزمندگان حزب الله در جنگ با تروریس کمرنگ میگردد.همه این مسایل برخاسته از پروژه ایران هراسی است که ذهن ملتها را از دروغ ها و مسائل بی پایه پر میکند که اساسا این مغایر اهداف انقلاب اسلامی است و جمهوری اسلامی موظف است برای معرفی چهره واقعی خود به جهان وارد عمل شود.یک کارشناس مسائل بین الملل نباید ایران را از داخل ایران بنگرد.بلکه باید ایران را از دیدگاه بین الملل بنگرد.از این رو پروژه ایران فوبیا امری مهم در تعاملات بین منطقه ای محسوب میگردد.باید این نکته را در نظر داشت که آنچه موجب شد ملت عراق و شیعیان لبنان و یمن حقیقت انقلاب اسلامی را درک نمایند بی توجهی به پروژه ایران هراسی است.حال چگونه باید انتظار داشته باشیم در این هیاهوی ضد ایرانی ملتهای مسلمان ندای انقلاب را بشنوند.

باتوجه به مسایل گفته شده لازم است بگویم،قرارگرفتن 6 وزیر امور خارجه دولتهای به ظاهر قدرتمند در مقابل وزیر امور خارجه ایران اسلامی خود نشان از افزایش قدرت منطقه ای ایران دارد که به طور خودکار مبادلات و ارتباطات را افزایش خواهد داد.اما درک جایگاه ایران از ناحیه کشورهای عرب منطقه نیز میتواند از هیاهوی ایران هراسی در منطقه بکاهد.اکنون ایران به دنبال این است که از این موج ضد ایرانی بکاهد و بتواند تعاملات سازنده ای را با خاورمیانه عربی داشته باشد.اما باتوجه به طرح جدید فروش تسلیحات امریکا به اعراب خلیج فارس که برای دلگرمی اسراییل از توافق هسته ای آغاز شده است باید بگویم امریکا نمیخواهد از پروژه ایران هراسی کاسته شود چرا که این امر  توسعه و نفوذ منطقه ای قلمرو انقلاب اسلامی را شتاب افزون تری خواهد بخشید.

نتیجه:باتوجه به مسایل گفته شده و ارزیابی پیام دکتر ظریف به کشورهای منطقه پیش بینی نهایی را در خصوص جغرافیای سیاسی آینده ارائه میدهیم. میتوانم بگویم پیشبینی من در خصوص روابط ایران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و عربستان به گونه ای است که به نظر نمیرسد عربستان تمایلی به کاهش تنش با ایران داشته باشد.مرگ پادشاه محافظه کار عربستان و احتمال آغاز حاکمیت سلسله وار آل سلمان بر مناصب حکومتی عربستان طیفی از مدیران رادیکال را بر سر کار آورده است که در آینده به همکاری های اطلاعاتی بیشتری با امریکا و رژیم صهیونیستی خواهند داشت.اما کشورهای بلوک خلیج فارس به مرور جذب تعامل با ایران خواهند شد و بر سر منافع مشترک نفتی با ایران به مذاکره با تهران خواهند پرداخت.البته نمبتوانم بگویم که همه حکام عربی حاشیه خلیج فارس جذب ایران شوند اما این احتمال به میزان بسیاری وجود دارد که با تکه تکه شدن کشورهای بلوک عربی،قدرت ضد ایرانی در منطقه در مراکز خاصی نظیر عربستان و اسراییل و قطر متمرکز گردد.باید بگویم سایر احتمالات در زمره تحرکات داعش در عراق و سوریه قرار میگیرد.اما در کل دو قطب از کشورهای اسلامی در منطقه شکل خواهد گرفت که پس از پایان جنگ ها،به رقابت های تسلیحاتی و نوعی جنگ سرد مشغول خواهند شد تا یکی از این دو قدرت دچار فروپاشی گردند.اما نگرانی اصلی در خصوص دو قطبی شدن منطقه خطر به فراموشی سپرده شدن اسراییل است.چرا که اسراییل سعی داشته است از منازعات منطقه ای دور باشد تا بتواند ضعف ساختاری کشورهای عربی و اسلامی در نتیجه یک جنگ داخلی به تمام عیار را به نظاره بنشیند و بر قدرت خود بیفزاید که در نظر گرفتن این احتمال شرایط آینده خاورمیانه را پیچیده تر خواهد نمود.

سوال:از دیدگاه برخی رسانه ها امضای برجام موجب تضعیف روابط منطقه ای ایران و دوری تهران از متحدان منطقه ای خود میگردد.برخی نیز بر این باورند که برداشته شدن تحریم ها موجب تقویت متحدان ایران(حزب الله،بشاراسد،انصارالله و شیعیان عراق)میگردد.کدام معادله به واقعیت نزدیک تر است؟

من نمیخواهم چنین وانمود کنم که توافق حاصله موجب اقتدار ایران خواهد شد.یا این که این توافق نوعی توافق خفت بار است.مثبت بودن یا منفی بودن برجام بستگی به ظرفیت و اعمال ما در برابر اما و اگر های وابسته شده به آژانس دارد.عملکرد و میزان هوشیاری جمهوری اسلامی ثابت میکند که این توافق سودمند است یا آسیب زا.

این تفکر که برجام موجبات ضعف متحدان ایران را فراهم خواهد کرد سیاستی در راستای جنگ روانی غرب در منطقه است که کاربردی دوگانه دارد.اولین کاربرد آن،جلب اعتماد اسراییل است.اسراییل که از آغاز مذاکرات تا امروز با اساس گفت و گو با ایران مخالف بوده است همواره تلاش نموده است این روند را متوقف سازد از این رو هم اکنون روابط تل آویو واشتنگتن بسیار تیره شده است.با این حال امریکایی ها تلاش دارند تا با یک جنگ روانی گسترده همه چیز را مطابق میل اسراییل جلوه دهند تا بلکه حامیان اسراییل در کنگره اندکی کوتاه بیایند.دو روز پیش در این راستا اوباما در سخنرانی در جمع یهودیان گفته است که اگر کنگره برجام را تصویب نکند و ما به ایران حمله کنیم،حزب الله اسراییل را موشک باران خواهد کرد.

دومین استفاده ژئوپواتیک غرب از جنگ روانی را باید تضعیف متحدان ایران دانست.از این رو وزارت امور خارجه اعلام کرده است که در آینده نزدیک دکتر ظریف در سفر به سوریه و لبنان جزئیات برجام را با متحدان منطقه ای در میان خواهد گذاشت تا آنها تحت تاثیر این جو سازی ها قرار نگیرند.

سومین هدف ایالات متحده امریکا از این جو سازی های متعدد،تلاش برای همسویی بیشتر منطقه ای با ترکیه و عربستان است.واشنگتن در تلاش است تا ریاض و آنکارا را مجاب کند که منطقه نیازمند قطب بندی جدید است و ساختار کنونی باید تغییر کند و همه چیز باید در مقابل ایران شکل بگیرد تا دو قطب و دو جبهه در مقابل هم بوجود آیند.من فکر میکنم سیاست خارجی ترکیه در قبال ایران متعادل تر خواهد شد و مناسبات سیاسی تهران آنکارا تا سال 2017 به اوج خود خواهد رسید اما در خصوص عربستان و احتمال قوی در تسخیر منافذ حکومتی توسط ال سلمان،این پیش بینی به گونه ای دیگر است.این پیشبینی محتمل تر است که عربستان با همکاری منطقه ای بیشتر با ایالات متحده و قطب بندی جدید در خلیج فارس در مقابل کشورهای مقاومت صف آرایی خواهد نمود.با توجه به مسایل گفته شده امریکا در تلاش است تا این قطب بندی را با هدف تامین امنیت اسراییل و با راهکار دورماندن این کشور از صحنه تنازع منطقه ای از طریق ابزار رسانه عملی سازد.

بنا بر سه مورد گفته شده لازم است در جملاتی تکمیلی بگویم که امریکا چه بخواهد و چه نخواهد دیوار تحریم ها شکسته شده است و بسیار بعید است که شرکت های اروپایی که اکنون به ایران آمده اند دوباره بخواهند به کشورشان بازگردند.از این رو تلاش امریکا برای بازگرداندن تحریم ها کاملا بی فایده است و تحریم های احتمالی جدید فشار چندانی را بر اقتصاد کشور وارد نخواهد آورد.از این رو غرب تلاش میکند تا تنها با همین ابزار رسانه،به اهداف خود نائل آید که عبور از این برهه اگر سخت تر از عبور از تحریم نباشد،راحت تر نیست.

من فکر میکنم سیاست خارجی ایران پساتحریم نه تنها در قبال متحدان منطقه ای مزمحل نخواهد شد بلکه به مراتب قوت بیشتری خواهد گرفت حتی اگر منجر به بازگشت تحریم ها گردد.چرا که بسیاری از کارشناسان بر این عقیده اند که بازگشت تحریم ها تنها بر روی کاغذ امکان پذیر خواهد بود و در عمل اتفاق جدید نخواهد افتاد.بر وزارت خارجه نیز لازم است تا در جهت پاسخگویی به این چنگ روانی گسترده جزئیات برجام را با متحدان منطقه ای در میان بگذارد.