یادداشت های سیاسی

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران
یادداشت های سیاسی

یادداشت های سیاسی

وبلاگ شخصی علی مستاجران

دو جنگ سرنوشت ساز(ارزیابی میزان خصارات حمله اعراب و حمله مغولان به ایران)


حمله اعراب به ایران از منظر تاریخ را باید در سیر کتب و پاپیروس ها و نامه هایی شناسایی نمود که در این دوره میان سپاهیان عرب در جریان بوده است.موزه پاپیروس اتریش را میتوان مرجع تاریخی حمله اعراب به ایران و بیزانس دانست.250پاپیروس با عنوان حمله اعراب به ایران و روم وجود دارد که همگی نشان دهنده تهاجم گسترده اعراب با پیچیده ترین شیوه های جنگی آن زمان به شهرها بوده است.بنابر پاپیروس های موجود،اعراب مسلمان بر خلاف بسیاری از جنگجویان آن زمان از وحشی گری پرهیز نموده و سعی در پیشبرد جنگ با اصول نظامی را داشته اند.چیزی که قرن ها بعد صلیبیان آن را زیر پا گذاشتند و با روانه شدن به سمت مرزهای عربی بدون هیچ سازماندهی خاصی،جنایات فراوانی را مرتکب شدند و در این راه غارت های فراوانی را نمودند و در پایان نیز به هیچ پیروزی قابل توجهی دست نیافتند.اما شیوه های جنگی اعراب در مقایسه با چینی ها و حتی رومی ها بسیار متفاوت است و به نظر میرسد نحوه جنگیدن آنها بسیار شبیه به جنگیدن ایرانی ها باشد.از این رو اعراب مسلمان تلاش مینمودند در فتح شهرها کمترین خصارت به غیر نظامیان برسد و شهرها ویران نشوند که نمونه آن را در تحریم فتح سمرقند شاهد هستیم که موجب شد بنا به فتوای اسلامی،شهر از سربازان عرب تخلیه شود و یک بار دیگر این فتح به گونه ای که شایسته است صورت گیرد.

اما در خصوص حمله سپاهیان مغول به ایران باید بگویم بهتر است از موزه پاپیروس اتریش فاصله نگیریم و باز هم به منابع همان جا رجوع کنیم.در بسیاری از منابع و نامه های موجود در نامه نگاری فرماندهان مغول این مسئله به چشم میخورد که تاکید اصلی مغولان بر تهاجم یک جانبه نبوده است.شیوه جنگی مغولان در قبال ایرانی ها شکل گرفته و چندان هم بی انضباط عمل نکرده اند.برخی معتقدند بزرگترین اشتباه جنگی محمد خارزمشاه تقسیم سپاه در شهرها و ایالات ایران بود که موجب شد نبرد به داخل شهر ها کشیده شود بسیاری بر این باورند که چنانچه سپاهیان خارزمشاه از همان ابتدای جنگ،روانه ی مرزها میشدند مغولان نمیتوانستند شیوه جنگی خود را پیاده کنند و شهرها یکی پس از دیگری سقوط نمیکرد.خسارات حمله مغولان به ایران به حدی بود که تا صد سال حاکمان ایلخان وقت و سرمایه خود را صرف بازسازی جنگی کرده بودند که کلیه منابع مادی و معنوی یک ملت را به آتش افکنده بود.تاخت و تاز گسترده مغولان به شهرها سیاستی بود که آنها در قبال سیاست خارزمشاهیان برگزیدند و توانستند به سرعت شهرها و ایالات را به تصرف خود در آورند که این شواهد به وضوح در بزرگترین منبع تاریخ این جنگ ها یعنی موزه اتریش موجود است.

نتیجه:خصارات حمله اعراب به ایران را باید به حدی تصور کرد که آسیب چندانی به منابع مادی و معنوی ملت ایران وارد نساخت و به سرعت فرصت همگرایی میان نسلی را فراهم آورد و ایرانیان توانستند حتی بیشتر از اعراب به عرصه ادبیات عرب و علوم تجربی و بعدها فقه و حقوق وارد شوند که گویا جنگی رخ نداده بود.دلایل این همگرایی را باید در دو مورد خلاصه کرد:

1-مشی اسلامی در فتح شهرها که توسط اعراب پیاده سازی میشد

2-شرایط اجتماعی جامعه ایران و رنجش ساختار های اجتماعی از اختلاف طبقاتی موجود.

این در حالی است که حمله مغولان به ایران موجب رکود شدید علمی و انواع فسادهای اجتماعی و رواج ناباوری و نا امنی و جبرگرایی طی صد سال اخیر آن شد که نمونه بارز آن را در آثار ادبی آن دوره میتوان مشاهده و ارزیابی نمود.


خلاصه تاریخ طرح نظریه داروین در هالیوود

نظریه چارلز داروین مبنی بر حیات تکمیلی بشر از حیوان به انسان را باید ناشی از رویکرد قرن نوزدهمی دیدگاه های فلسفی دانست و آن را از بن باید جدای از علوم تجربی تصور کرد.رویکرد فلسفی بشر که بر مبنای نظاره گری یک وجهی شکل گرفته بود به تدریج در قرن بیستم رو به افول نهاد و جریانی موسوم به چپ در همه دیدگاه های اقتصادی،فلسفی و سیاسی جریانی موسوم به کاپیتالیسم تشکیک وارد نمود.تا جایی که انقلاب اکتبر روسیه با چنین رویکردی موجب به قدرت رسیدن طیف جدیدی از متفکران چپ گرا شد.اما کماکان این دو جبهه برخاسته از فلسفه غرب،در خصوص ذاتیات بشر راهی را پیمودند که در نتاقض با یکدیگر نبود.هژمونی ساختاری فلسفه غرب در میان چپ گرایان نه تنها موجب افول این فلسفه نشد بلکه عمق و غنای بیشتری به آن بخشید و نظریات روانشناختی و شبه روانشناختی آن عصر را مورد حمایت قرار داد که بارز ترین آن را باید نظریه داروین موسوم به تشابه ذاتی حیوان و انسان دانست.

هم زمانی قدرت گیری این دو طیف از متفکران که برای دست یابی به منابع فکری فلسفه غرب در تلاش و تقلا بودند موجب شد هر دو سینما را بعنوان ابزاری برای تبلیغ دیدگاه های نظری خود قرار دهند.پیروان مارکس نیز تا حداکثر توان خود دست بر نقاط مشترک خود با فلاسفه راست گرا نمودند تا به نوعی این حجمه فکری را در محدوده ی عالم فلسفه نگاه دارند اما این حرکت در بلند مدت موجب شد اساسی ترین نقاط اشتراک میان این دو طیف با ابزار سینما و نگارگری مطرح گردد.با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و شکست مارکسیسم در صحنه سیاست و حتی در صحنه علم،جهان غرب فعالیت گسترده خود را در جهت پیشبرد اهداف فرهنگی خود در قالب سینمای هالیوود آغاز نمود و مسائل مطرح شده را بیش از پیش مطرح ساخت که از جمله مهم ترین آن همان نظریه داروین است.وجه مشترکی که فلاسفه راست گرا و چپ گرا بر آن اشتراک نظر داشتند این قبیل نظریات بود.گرچه تلاش های بسیاری برای اثبات نظریه داروین از طریق هالیوود صورت گرفت اما این ابزار چیزی نبود که بتواند در مقابل مخالفان سرسخت این نظریه بایستد و طی سالهای اخیر این نظریه به طور خودکار به حاشیه رانده شده است تا بلکه غرب با ابزاری بتواند جریان پست مدرن را به سمتی هدایت کند که خطری برای نظریه داروین ایجاد نکند.چرا که فلاسفه پست مدرن جدی ترین مخالفان نظریه داروین محسوب میگردند و در تلاش اند تا این مسئله را با ابزار فلسفه به حاشیه برانند.همانگونه که مکتب فرانکفورت اساسی ترین تهدید کاپیتالیسم محدود میشد و پس از اقدامات فرهنگی فراوان این جریان از اصل و اساس خود منحرف گشت.

ارزیابی سخنان اوباما و جان کری در خصوص توافق وین


سخنان باراک اوباما رییس جمهوری ایالات متحده را در چند بخش ارزیابی خواهیم نمود.

1-اعتراف به اقتدار جهانی ایران:رییس جمهور امریکا با یاد آور شدن نطق جان اف کندی در دانشگاه واشنگتن حوادث تلخ گذشته را یادآور شد و اظهار داشت :کندی کسی بود که وقتی همه در خصوص جنگ با شوروی به نتیجه قطعی رسیده بودند،راه حل دیپلماسی را پیشنهاد داد.درواقع اوباما سعی دارد بگوید که جنگ با ایران همانند جنگ احتمالی با شوروی نتایج گرانی برای امریکا به همراه خواهد داشت.اوباما خواه ناخواه با این کلمات ایران را جایگزین شوروی در دوران جنگ سرد نمود.که این خود به منزله اعتراف به اقتدار منطقه ای ایران است.

2-انقراض گزینه نظامی:سخنان اوباما مبنی بر مقایسه توافق وین و توافق سالت بدین معناست که امریکا گزینه نظامی خود را برداشته است.هرچند گزینه نظامی پیش از این از روی میز کاخ سفید برداشته بود اما این بار اوباما با سخنانش این مسئله را بطور علنی ابراز نمود.همچنین سخن گفتن اوباما از قرارداد سالت را میتوان اشاره اوباما به یکی از مراهل استراتژی اوباما برای فروپاشی شوروی دانست.

3-تیرگی روابط با اسراییل:سخنان اوباما در حمایت قاطع از توافق وین یک روز پس از نطق بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی بدان معناست که کاخ سفید منافع خود را بر منافع تل اویو ترجیه داده است و هم اکنون روابط واشنگتن و تل اویو از هر زمان تیره تر شده چرا که موضوع اصلی ایران است و بحث در خصوص ایران تند روی امریکا و در نظر گرفتن نگرانی های اسراییل را نیازمند است.اما نکته قابل توجه،تیرگی روابط جمعی در دولت امریکا با نتانیاهو به سبب چیزی است که دموکرات ها از آن به سخت گیری نتانیاهو یاد میکنند.

4-تحلیل یک جمله:اوباما در دانشگاه واشنگتن میگوید:به توافقی رسیده‌ایم که برای همیشه راه دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای را مسدود می‌کند. این، مانند هر قرارداد دیگری، همه مشکلات ما با ایران را حل نمی‌کند،‌ اما اهداف مهم امنیتی ما را محقق می‌سازد.

چنانچه حکومت ایران را حکومتی بدانیم که به دنبال سلاح هسته ای نبوده است،اساسا امریکا هدفی را نشانه رفته است که سراب بوده است.درواقع امریکا در این مذاکرات امتیازی را از ایران گرفته است که در دکترین دفاعی ایران جایی نداشته است.هرچند هر محققی میداند ساختن بمب اتم برای یک کشور دارای آب سنگین و صاحب غنی سازی چندان طولانی نخواهد بود.

5-یادآور خصارات جنگ عراق:اوباما میگوید:پس از یک دهه ما هنوز داریم با تبعات جنگ عراق دست و پنجه نرم می‌کنیم. هزاران نفر از جوانان ما کشته و ده‌ها هزار نفر زخمی شدند.

این سخن اوباما بدان معناست که کاخ سفید که اکنون در دست دموکرات هاست قصد دارد جمهوری خواهان را مورد سرزنش قرار دهد و نتیجه تند روی آنها در موضوع عراق را به آنها یاد آور شود.این اقدام اوباما بیشتر مورد پذیرش مردم امریکا واقع میشود.چرا که تنها مردم امریکا خصارات جانی جنگ و کشته شدن شوهران و فرزندان خود را درک کرده اند.

6-اوباما پیروز جنگ با عراق را ایران میداند:اوباما می افزاید:خنده‌دار است که تنها یک نفر از آن جنگ سود برد و آن هم جمهوری اسلامی ایران بود که شاهد سرنگونی مهم‌ترین دشمن راهبردی خود بود.

کاخ سفید دریافته است که موقعیت ژئوپولتیک عراق و ویژگی های اجتماعی این کشور به گونه ای بوده است که موجب تقاطع منافع امریکا و منافع ایران در این کشور اسلامی شده است و کشته شدن هزاران سرباز امریکایی در حفظ منافع امریکا در عراق تنها به نفع ایران تمام شده است.این سخنان باراک اوباما را باید غالبا خطاب به مردم امریکا تلقی نمود چرا که این ها عین شعار های فعالان ضد جنگ در امریکاست که نمونه بارز آن را میتوان در حزب حامی دموکرات ها یعنی کهنه سربازان مشاهده نمود.

7-معرفی گذشته انرژی اتمی ایران:اوباما میگوید که امریکا در دهه 60 و 70 انرژی اتمی ایران را تقویت نمود.او به جنگ ایران و عراق اشاره نمود و گفت که صدام از سلاح شیمیایی علیه ایران استفاده کرد.

به نظر من منظور اصلی اوباما از این دو جمله این است که ایران توان هسته ای لازم برای دفاع از خود را نداشت و برناه هسته ای ایران نگرانی خاصی برای بعثی ها ایجاد نمیکرد.هدف اوباما از این جمله آن است که چیشرفت ایران در زمینه هسته ای را یاداور شود و در نهایت نتایج عدم توافق با ایران را بیان نماید.

8-میگوید:زمانی که دولت جورج بوش روی کار آمد، ایران سانتریفیوژی نداشت، «اما زمانی که من روی کار آمدم، آن‌ها چند هزار سانتریفیوژ نصب کرده بودند.

برنامه هسته ای ایران را باید اساسا از زمانی عنوان نمود که مسئله سانتریفیوژ های آلوده در مجامع بین المللی حل و فصل شده بود.پیشرفت اساسی برنامه را نیز باید حدود سالهای84 تا88 دانست که ایران موفق شد سانتریفیوژ های خود را به تعداد زیادی افزایش دهد و حتی در سالهای بعد میله سوخت مورد نیاز راکتور را نیز با دست توانمند متخصصان ایرانی تولید نماید.از این رو من فکر میکنم اوباما میخواهد عنوان کند که عامل پیشرفت هسته ایران بی تدبیری جرج بوش و دوستان جمهوری خواه او بوده است که راه مذاکره را بسته نگاه داشتند و به تهدید روی آوردند.کما این که این سخن را بارها تکرار کرده است.اما من فکر میکنم که اگر دموکرات ها هم در آن زمان حاکم دولت امریکا بودند راهی را در پیش میگرفتند که جمهوری خواهان دنبال کردند.چرا که نتایجی که اوباما امروز بدان رسیده است در نتیجه تجربه چندین و چند سال حاصل آمده همان طور که تجربه این چند سال روحانی را نیز آگاه تر از قبل نموده است.او میگوید:مواضع سرسختانه و ادبیات تند واشنگتن در این مدت حتی نتوانست روند برنامه هسته‌ای ایران را کند کند، چه برسد به اینکه این کشور را متقاعد به متوقف کردن برنامه‌اش کند.

اما جان کری در بخشی از سخنانش میگوید اگر کنگره به برجام رای ندهد بدان معناست به بر سخن رهبر ایران مهر تایید زده است  که امریکا غیر اعتماد است.او میگوید اگر کنگره برجام را تایید نکند به خانه اول بازخواهیم گشت و رهبر ایران اعلام خواهد کرد که دیگر به میز مذاکره باز نخواهد گشت و آغاز به ساخت بمب اتم میکند.

جان کری عقیده دارد در شرایطی برنامه هسته ای ایران را متوقف ساخته است که ایران در آستانه ساخت 10 تا 11بمب اتم قرار داشته است.او عنوان میدارد رای منفی کنگره به برجام ایران را به مواضع قبلی بازخواهد گرداند و همان چیزی که جمهوری خواهان از بعد از 15 سال از آن وحشت دارند همین الان در فاصله چند هفته اتفاق خواهد افتاد و ایران به جای این که 15 سال بعد بمب اتم بسازد همین الان این کار را خواهد کرد.

او در پاسخ به سوال خبر نگاری که دذ خصوص اسراییل از او سوال کرد میگوید بعید میداند که ایران در شرایط فعلی قصد محو کردن اسراییل را داشته باشد چرا که 80 هزار موشک ایرانی در دست حزب الله قرار دارد که بر وجب به وجب خاک اسراییل نشانه رفته اند اما ایران تاکنون اقدام عملی در مقابل اسراییل انجام نداده است و گویا قصد برافروختن آتش جنگ با اسراییل را ندارد و نتانیاهو بی دلیل نگران است.

او در پاسخ از خبرنگاری که از او پرسید چه تضمینی است که ایران پول های بلوکه شده را در اختیار اسد و حزب الله قرار ندهد به سرعت گذر کرد و با اعلام پاسخی که به گفته بسیاری قانع کننده نبود گفت که ما اگر موشکی به اسراییل برود خواهیم فهمید و اسراییل جلوی آن را خواهد گرفت.

نتیجه:نمیتوانم برداشت خودم از سخنان اوباما و جان کری را به قطع بیان کنم و بگویم که این درست است اما به میزان 70 درصد با اطمینان سخن میگویم.

احتمال قوی آن است که امریکایی ها در تلاش اند تا با یک حیله گری خاموش جریانی را در ایران به پیروزی برسانند که رویکردی ملایم ر درقبال ایران اتخاذ کرده باشد.این مسئله واضح است که چنانچه تحریم ها برداشته شود و روابطی میان ایران و غرب بوجود آید جریان پیروز در ایران حسن روحانی و همراهان او خواهند بود که تا اینجای مسئله یک اقدام حزبی است و اشکالی ندارد.اما مسئله از جایی آغاز میشود که ایجاد صمیمیت و روابط دیپلماتیک شکل بگیرد.آنجاست که ظهور عناصر غرب زده در ساختار دولتی و دیپلماتیک روز افزون میشود و قشری از مدیران دولتی شکل میگیرند که رویکرد تند نسبت به امریکا را کنار گذاشته اند.اینجاست که میگوییم دشمن را باید شناخت و سپس به استقبال توافق رفت.شاید کسی بگوید این رویکرد بد بینانه است.اما من میگویم توافق حاصل شده توافقی است که برد یا باخت در آن بسته به عملکرد ما دارد.پذیرش یا رد توافق الزاماتی دارد که باید به آن عمل گردد.نکته دیگری که باید مد نظر قرار داد این است که همواره باید امریکا را بد بینانه نگریست چرا که تجربه ثابت کرده است که امریکایی ها همیشه از بدبینانه ترین حالت ممکن هم بدتر عمل کرده اند.

سخنان باراک اوباما و جان کری برای ما اخطاری است تا بیندیشیم که چگونه باید رفتار کنیم که احتمالاتی که ایران ممکن است ما با آنها روبرو باشیم و نفعی برای امریکا به دنبال داشته باشد بسته شود.از این رو توافق فرصت خوبی است که بتوانیم با تدبیر در دیپلماسی،دشمن را از دوست تفکیک نماییم و زمینه ازمحلال پایگاه های استکبار در منطقه را فراهم نماییم.


ترکیه با چه شرطی اینجرلیک را به امریکایی ها واگزار کرد؟

ترکیه با چه شرطی اینجرلیک را به امریکایی ها واگزار کرد؟

عزم ترکیه برای مبارزه با تروریسم و اقدامات خاص او در این راستا که از نمونه بارز آن باید آغاز حملات هوایی مشترک با امریکا به مواضع داعش نام برد،نشان از تغییر رویکرد آنکارا در قبال حوادث منطقه دارد.این احتمال نیز میرود که در آینده مواضع انکارا و دمشق بر سر یک منفعت قرار بگیرد و آنکارا نیز همانند بغداد داعیه مبارزه با تروریسم را فریاد بزند.

ترکیه به خوبی میداند که بسیاری از اعمال و رفتارش مورد پسند امریکایی ها نیست و امریکایی ها ناچار اند ترکیه را بپذیرند.آنکارا با این دیدگاه میتواند همکاری های خود را با اعتماد بیشتری به کاخ سفید با این کشور پیگیری نماید و در رقابت همکاری اطلاعاتی با امریکا از اعراب پیشی بگیرد.ترکیه نیز دقیقا به دنبال همین مقصود است و اکنون حاضر شده است تا در راستای تحقق این هدف معاهده اطلاعاتی و لجستیکی با امریکا به امضا برساند که بنا به آن پایگاه نظامی اینجرلیک در اختیار نیروی زمینی ایالات متحده قرار خواهد گرفت و هواپیما های امریکایی نیز در این منطقه رفت و آمد خواهند داشت.عزم ترکیه برای مباره با داعش به قدری جدی است که حتی این کشور آموزش مخالفان به اصطلاح معتدل سوری را نیز به حالت تعلیق در آورده است و میگوید که ترجیه میدهد با داعش بجنگد تا به جنگ با اسد برود.

همزمان با آغاز درگیری میان ترکیه و داعش،آنکارا تصمیم گرفته است به صورت غیر رسمی به جنگ با کرد ها برود و در این راستا اقدام به تعرض به خاک عراق را نموده است و در تلاش است تا کردها را سرجایشان بنشاند.این عملیات ها که از آن بعنوان عملیات بر ضد پ ک ک عنوان میشود نتایجی را در بر داشته است.اینگونه که به نظر میرسد کردهای ترکیه نیز وارد فاز ترور شده اند و در اقدامات تلافی جویانه مناطق جنوب شرقی ترکیه را دچار نا آرامی ساخته اند.طی روز اخیر به یک اتوبوس ایرانی نیز تعرض شده که تلفات جانی به همراه داشته است.آنکارا برای جلوگیری از این روند سعی میکند کرد های سوریه را تضعیف کند.به همین دلیل است که آنکارا کاخ سفید را تحت فشار قرار داده است که حق ندارد از پایگاه نظامی انجرلیک برای کمک به کردهای سوریه استفاده کند.ترکیه به دلایل امنیتی نمیتواند کردهای سوریه را مورد هدف قرار دهد.از این رو تلاش میکند تا آنها را در یک محاصره اقتصادی و تسلیحاتی قرار دهد تا تضعیف شوند و تنها قدرت بازدارندگی به نفع ترکیه در مقابل داعش ایفا نمایند.اردوغان نمیخواهد کردهای سوریه به چیزی شبیه به خود مختاری دست یابند.آنکارا با این منطق،انجرلیک را در اختیار امریکا قرار داده است به شرط آن که از این پایگاه برای کمک رسانی به کردها استفاده نشود تا امنیت ترکیه با خطری مواجه نگردد.

پاسخ به سوال پیرامون قطعنامه2231 شورای امنیت

1-قطعنامه2231چه نقشی در توافق احتمالی و آینده روابط خواهد داشت؟

قطعنامه 2231 به دنبال برجام تدوین شد و همانگونه که در برجام پیشبینی شده بود،شورای امنیت رویکرد جدیدی در قبال ایران اتخاذ نمود.درواقع اولین تاثیر این قطعنامه تضمین آینده روابط ایران و مجامع بین المللی مخصوصا آینده نگری در خصوص سرنوشت پرونده هسته ای ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد است.

ویژگی دیگری که باید آن را عنوان کنم،در اصل ماهیت این پیشنویس نهفته است.قطعنامه جدید سازمان ملل طرحی است که به نوعی باید تکلیف قطعنامه های پیشین سازمان ملل علیه ایران را معین سازد.این قطعنامه نیز که به نوعی تجمیع شده پیشنویس های قبلی است توانست قطعنامه های پیشین را از اعتبار بیندازد و ماهیت آنها را کمی معتدل تر کند.

2-از آنجا که ماهیت قطعنامه سازمان ملل،قطعنامه ای علیه ایران است پس اجازه دهید ابتدا نیمه خالی لیوان را بطور کلی بشناسیم.خیلی خلاصه بگویید کدام بندها را بند ضعیف قطعنامه میدانید؟

بند 12این متن را باید بند نگران کننده ای دانست که سوالاتی را برای کارشناسان علوم سیاسی در داخل کشور ایجاد نموده است و لازم است که وزارت امور خارجه خود در خصوص این بند توضیحاتی را ارائه نماید.

بند دیگری که موجب شده است حیثیت کشور دچار خدشه شود،بند 21 است بنا به این بند،شورای امنیت بیان میدارد که رفتار با ایران برای هیچ کشور دیگری رویه نشده است و کشورهای دیگر بدانند که ایران استثنا بوده و چنین رفتار سخت گیرانه ای با هیچ دولت دیگری نخواهد شد.به نوعی این بند ایران را متهم قرار میدهد و به سایر کشورها دلگرمی میدهد که این رفتار شورای امنیت با ایران با سایر کشورها انجام نخواهد گرفت که من فکر میکنم ضد ایرانی ترین بند این پیشنویس همین بند 21 بوده باشد.

بخش دیگری که اجرای آن در کشور استقلال ملی را با یک چالش جدی مواجه خواهد نمود،بازرسی از کلیه محموله هایی است که از ایران خارج میشوند یا به ایران صادر میشوند.کلیه این اقدام با جزئیاد باید ثبت گردد تا در آینده ایران بتواند اعتماد شورای امنیت را جلب کرده و زمینه تدوین پیشنویس جدید را شورا فراهم نماید.این روند شامل کلیه کشورهای عضو سازمان ملل میشود یعنی هرکدام از کشورهای عضو سازمان ملل میتوانند درخواست بازرسی از گمرک ایران را بیان دارند و ایران باید با این درخواست ها موافقت نماید.البته لازم به ذکر است که برخی از مواردی که در قطعنامه بعنوان ابزار با کاربرد دو گانه از آن یاد میکند مواردی است که فراتر از پروتکل الحاقی میرود من من فکر میکنم چون این قطعنامه به دنبال برجام آمده است طبعا ما قطعنامه را نیز پذیرفته ایم اما روند قانونی خدشه ای بر نقض قطعنامه توصط ایران وارد نمی آورد و بسیاری از این قطعنامه ها،چه قطعنامه پیشین و چه قطعنامه فعلی در یک راستا نگارش شده اند با این تفاوت که در قطعنامه های پیشین لحن شدید تری علیه ایران بکار برده میشد اما در قطعنامه فعلی،نگارش به صورتی است که برای هر دو طرف مثبت و خوش آیند باشد.از این رو باید بگویم قطعنامه موجود نقاط قوتی را نیز داراست که البته بیان داشتن آن به صورت 100درصد و قطعی امکان پذیر نیست چرا که به نظر میرسد هدف اصلی از تدوین پیشنویس اجرایی ساختن آن توسط ایران نبوده است بلکه راهی است در جهت ترمیم شکاف های موجود ناشی از برجام و توافق جامع هسته ای.

3-به نظر شما ایران از فصل 7 خارج شده است؟

این که ما تحت فصل 7 بوده باشیم یا نبوده باشیم مسئله ای قطعی نیست.من بند های تهدید آمیز دو قطعنامه پیشین شورای امنیت را مشاهده کردم اما چیزی از آن برداشت نکردم که نشان دهد ما تحت فصل 7 بوده باشیم.برخی نیز با مطالعه این بندها این برداشت را داشته اند که ایران تحت فصل7 بوده است.چنانچه ایران را کشوری تحت فضل 7 منشور ملل متحد بدانیم باید بگویم خروج ایران از این فصل منشور ملل نکته ای مثبت و اقدامی روبه جلو در جهت خارج ساختن پرونده هسته ای از دست شورای امنیت خواهد بود.هرچند اظهارات کسانی که ایران را تحت فصل 7 میدانند برایم قانع کننده نیست اما به نظر میرسد شورای امنیت این قطعنامه ها را در شرایط فشار تدوین نموده است و از این رو سعی کرده است که از طرفی به فشار غرب پاسخ مثبت دهد و از طرف دیگر جهان را از خطر جنگ بر حزر دارد.بنابر این قطعنامه های پیشین شورای امنیت را نمیتوان به طور کامل فصل هفتمی دانست.بنابراین باید بگویم اصلا بعید میدانم که ایران تحت فصل 7 بوده باشد اما چنانچه ایران فصل هفتمی هم باشد این بند در قطعنامه2231وجود ندارد و هیچ گونه تهدید نظامی از جانب شورای امنیت برای ایران وجود ندارد.

4-آیا این باور وزارت امور خارجه را پذیرفته اید که موشک های ما هیچکدام برای حمل کلاهک اتمی حمل نشده اند پس مورد محدودیت قرار نخواهند گرفت؟

قطعنامه پیرو برجام میگوید ایران باید تسلیحاتی که به منظور حمل کلاهک هسته ای قرار میگیرند با محدودیت هایی روبرو گردد.وزارت امور خارجه بر این باور است که هیچ کدام از موشک های ما با هدف حمل سلاح هسته ای طراحی نشده است.باتوجه به رویکرد متفاوت این قطعنامه نسبت به قطعنامه های لغو شده پیشین در این بند از پیشنویس قابل مشاهده است و به نظر میرسد متن پیشنویس قطعنامه به گونه ای تنظیم شده است که هر دو طرف را راضی نگاه دارد.باید این نکته را نیز در نظر داشت که قطعنامه برای دولت ها الزام آور نیست.

من فکر میکنم این که بگوییم چون هیچ کدام از موشک های بالستیک ما با هدف حمل کلاهک هسته ای ساخته نشده اند پس مورد محدودیت قرار نمیگیرند تعبیر غلطی است.چرا که شورای امنیت یا هر کس دیگه به این فکر نمیکند که موشک های ما به چه منظور ساخته شده اند یا به چه منظور ساخته نشده اند بلکه مهم این است که بسیاری از موشک های بالستیک ارتش و سپاه قابلیت حمل کلاهک هسته ای را داراست.آنها نمیخواهند به نیست ما در ساخت و طراحی موشک های بالستیک نمره بدهند آنها بنا را بر این قابلیت ها میگذارند و قطعنامه میدهند که ایران باید فلان کند.لکن اساس این حرف وزارت امور خارجه از نظر دیپلماتیک درست نیست و من مطمئن هستم این را هم آقای عراقچی میداند و هم آقای ظریف.این را نیز به قطع میگویم که هیچ کدام از این عزیزان راضی به اجرایی سازی این طرح در کشور نخواهند بود و این را عملی نخواهند کرد.

5-برخی بر این عقیده اند که قطعنامه های پیشین به یک قطعنامه تبدیل شده است و غییر خاصر صورت نگرفته است.نظر شما چیست؟

البته که تغییر خاصی در این قطعنامه نسبت به قطعنامه های پیشین وجود ندارد.اما حسن این اقدام شورای امنیت ایجاد یک مرجع واحد برای توسعه روابط است.به جای این که کشورها با چندین قطعنامه و چندین تفسیر روبرو باشند با یک قطعنامه مفصل با ذکر جزئیات روبرو هستند.از این نظر میتوانم بگویم که قطعنامه 2231 اقدامی مثبت در این راستا است.

6-با توجه به مسائلی که گفتید اگر مذاکرات به شکست می انجامید شورای امنیت نباید قطعنامه ای علیه ایران صادر میکرد.

نخیر اینگونه نیست.قطعنامه های متوالی سازمان ملل پیش از این توسط ایران به کاغذ پاره تعبیر شده بود و اعتبار و حیثیت خود را از دست داده بودند و عدم تمکین ایران از آنها باعث شده بودند که عملا در مقام بین الملل هم کسی به آنا توجه نکند و حتی متهم نمودن ایران به نقض قطعنامه و بی توجهی به آن هم دیگر مورد توجه هیچ کس نبود.مخصوصا با انتخابات 92 نیز این مسئله به کلی به فراموشی سپرده شد.پذیرش قطعنامه ها توسط ایران به معنای بی اعتباری امنیت ملی است.همانگونه که در علم سیاست میخوانیم مبنا و اساس یبایت خارجی،امنیت ملی است.بنابراین نمیتوانم اطمینان دهم که تغییر دولت چند درصد میتوانست موجب شود ایران قطعنامه ها را بپذیرد.از طرفی من فکر میکنم قطعنامه های شورای امنیت هرکدام اقدامی تلافی جویانه و به نوعی اقدامی در جهت لجبازی با ایران به سبب عدم تمکین به سایر پیشنویس ها بوده است.

7-آیا شما فکر میکنید قطعنامه جدید سازمان ملل قطعنامه های پیشین را از اعتبار خواهد انداخت؟

بله.علیرغم این که 5 یا 6 قطعنامه پیشین شورای امنیت علیه ایران هیچکدام قطعنامه قبل از خود را مردود اعلام نمیکردند ولی قطعنامه 2231 بطور رسمی قطعنامه های پیشین را از اعتبار می اندازد و مسیری تازه و نو را در مقابل خود باز میکند که با لحنی متین تر و پرهیز از لجبازی با ایران و اقدامات تلافی جویانه علیه تهران پا به عرصه دیپلماتیک مینهد.فکر میکنم این خود نکته مثبتی است که باید آن را در نظر داشته باشیم.

8-درخصوص اظهارات وندی شرمن در خصوص افزایش طول قطعنامه2231نظر خاصی دارید؟

من فکر میکنم این اظهارات شرمن نوعی جنگ رسانه ای است که با احتمال ضعیف از طرف امریکا دنبال میشود.امریکایی ها به خوبی میدانند که هر قطعنامه برای یک دوره پنج ساله معتبر خواهد بود.همچنان این احتمال قوی خواهد بود که روسیه و چین قطعنامه آینده را به وتو بکشانند.من فکر نمیکنم امریکا به تنهایی بتواند روسیه و چین را به تمدید این قطعنامه راضی کند.اما در هرصورت ممکن است اظهارات شرمن محقق شود که تحقق آن به مصلحت منافع ملی نخواهد بود.کما اینکه تحقق این قطعنامه و اجرای کامل 2231 را هم برای به صلاح کشور نمیدانم.

9-درخصوص نقش آژانس انرژی اتمی در نتیجه بخش بودن 2231 چه ارزیابی دارید؟

نقش آژانس بین المللی انرژی اتمی در تحقق نتایج قطعنامه جدید شورای امنیت نقشی کلیدی است.باید توجه داشت هیچ قطعنامه علیه ایران بطور رسمی و قانونی لغو نخواهد شد.گرچه شورای امنیت سعی کرده است با نحوه نگارش متن پیشنویس اعتماد دو طرف را جلب نماید.اما حقیقت چیزی است که از زبان شورای امنیت گفته میشود.بنا به متن برجان 5 ایستگاه زمان بندی برای بازگشت شورای امنیت از مواضع پیشین خود در نظر گرفته شده است.زمانی تعلیق قطعنامه ها صورت خواهد پذیرفت که آژانس انرژی اتم  تمکین ایران به برجام را تایید نماید و چنانچه مثل گذشته بگوید که نمیتواند نسبت به برنامه هسته ای ایران به دنیا اطمینان بدهد همه چیز به جای اولش بازخواهد گشت.از این رو نقش داوری آژانس بسیار موثر و قابل تامل است.من فکر میکنم ما در بازی پا گذاشته ایم که نه تنها به بازیگران آن بی اعتماد هستیم بلکه  داور(آژانس انرژی اتمی) را نیز به رعایت بی طرفی و عدالت نپذیرفته ایم.

بنا به قطعنامه و متن برجام،پس از 10 سال تایید اقدامات ایران توسط آژانس وضعیت به حالت عادی بازخواهد گشت.اما من باید بگویم در این راه ده ساله با ایستگاه هایی روبرو هستیم که نمیتوانیم بگوییم به پایان میرسیم یا خیر.

10-بند 12 قطعنامه را چگونه میبینید؟

آنچه در بند 12 با آن مواجه هستیم ادعایی است که میتواند بدون سند باشد.اما در هر حال در شورای امنیت باید برسی گردد و رای گیری صورت گیرد.من فکر میکنم این که درصورت عدم رای گیری قبل از 30 روز تحریم ها بطور خودکار بازیگردد اصولا راه را بر هرگونه منطقی خواهد بست.اما این که این اتفاق بیفتد یا نه جای شک دارم.چرا که اقدامات ایران در طول 12 سال نشان داده است که در پیشبرد طرح های خود در جهت حفظ امنیت ملی جدی است هرگونه اقدام قاطع رهبر ایران میتواند امریکا و اروپا و مجامع بین المللی را برای همیشه پشیمان کند از این رو من فکر میکنم غربی ها با احتیاط عمل خواهند کرد و اقدامی را انجام نخواهند داد که ایران به روز اول بازگردد.بند 12 درصورتی میتواند مخاطره آمیز باشد که تند رو ها در امریکا بر سر کار بیایند و اقداماتی را صورت دهند که همچون سال 83 و 84 موجب برافروختن خشم ایران گردند و ایران میزی را ترک کند که هیچگاه به آن باز نخواهد گشت.بنابراین ،این بند راه را بر به شکست کشاندن مذاکرات باز گذاشته است.درواقع به یک اقدام غیر قانونی جامه ی قانون پوشانده است.فرض کنید کشور فرانسه ادعایی را علیه ایران مطرح کند.4کشور شورای امنیت امریکا انگلیس،روسیه و چین رای مثبت دهند و بازگشت قطعنامه را تایید کنند اما فرانسه که خودش آن ادعا را مطرح ساخته است،پیشنویس را وتو کند،همه چیز تمام میشود.

من بند 12 را بند اگزیت یا خروج مینامم.طبق این بند هر کسی میتواند هر زمانی که بخواهد با هر ادعایی بازی را بر هم بزند.حتی اگر ادعای آن مورد قبول واقع نگردد.

بگذارید کمی واضح تر بگویم.فرض کنید ایران تعهدات خود را بطور کامل انجام دهد.آژانس نیز راستی آزمایی ایران را تایید کند و زمانی که نوبت به 5 کشور میرسد در یکی از آنها فرانسه یا امریکا یا هر کشور دیگری فردی بر سر کار باشد که بخواهد به دروغ ادعایی را مطرح کند.به دلیل آن که کسی از او مدرکی نمیخواهد،همان کشور میتواند بطور خودکار مذاکره را بر هم بزند.نکته جالب نیز آنجاست که ایران حق رای در شورای امنیت را ندارد.

لذا باید موارد فوق را در نظر گرفت و احتمال داد که آخرین بند اجرایی قطعنامه پیرو برجام میتواند همین بند باشد.

11-به نظر شما مذاکره کنندگان هفت کشور چگونه میتوانستند این خلل را برطرف کنند؟

نکته ای که برای م جای تعجب دارد این است که اصلا چرا پس از مطرح نمودن ادعای یکی از چنج کشور اصلی شورای امنیت باید در خصوص باز گرداندن یا بازنگرداندن تحریم ها رای بدهند؟این به هیچ وجه منطقی نیست.بهتر بود این رای گیری در خصوص موافقت یا مخالفت با اعتراض کشور معترض صورت میپذیرفت تا کشور معترض حداقل مجبور باشد یک دلیل برای اعتراض خود ارائه دهد.اما اتفاقی که افتاده است بسیار مسخره و مضحک است که رای گیری در خصوص موضوعی صورت گیرد که اصولا ربطی به موضوع اصلی ندارد.